شباهت ها وتفاوتها بین دولت اسلامی و طالبان و هراس حمهوری اسلامی

ایوب حسین بر- لندن

شباهت ها وتفاوتها بین دولت اسلامی و طالبان و هراس حمهوری اسلامی

فاجعه ای که  در عراق در حال وقوع است می تواند اوضاع منطقه را به وخامت بی سابق ای ببرد. سیاست های متکی به تقسیم بندی های مذهبی و قومی به چنین شرایطی دامن زده است. این اوضاع  از  درون سیاست های اشغالی آمریکا و متحدین اش شروع شد. جائی که رشد و تحکیم شهروندی ضعیف  بود دامن زدن به هویت های جمعی قومی و مذهبی خطرناک بود. مرزهای این نوع تقسیم بندیها که با سیاست های دولت مالکی محکمتر شد و به منبع اساسی تنش های موجود تبدیل شد، به احساس تبعیض و نابرابری در میان سنیان دامن زد و در فضای نامطمئن و نا امن آنها را بسوی نوعی هویت جمعی مذهبی در مقابل شیعیان که آنها را بطور جمعی به چشم صاحبان قدرت و عاملان تبعیض می دیدند راند.  گروههای بشدت ضدشیعی قبلا در ارتباط القاعده که تا مدتی طولانی تحت رهبری زرقاوی فعالیت می کردند بو سیله آمریکا و سنیان شکست خورده و رانده شده بودند، اکنون تحت رهبری ابوبکر البغدادی به عنوان دولت اسلامی(داعش) با نیروی تهاجمی عظیمی بر گشته اند. توانائی هجومی این جریان ضد شیعه و تندرو سلفی احتمالا ناشی از نا رضایتی عمیق سنیان در مناطق تصرف شده و نیز عدم کفایت نیروهای انتظامی تحت رهبری دولت ملکی می باشد. مسولیت بی کفایتی و خصلت تبعیض آمیز دولت مالکی تا میزان زیادی به سیاست های جمهوری اسلامی ایران در عراق بر می گردد . پیشروئی داعش هم سیاست های جمهوری اسلامی را بی اعتبار می کند و همین طور بمثابه خطری جدی مرزهای ایران را از غرب مورد تهدید قرار می دهد. این خطر بمراتب بیش از خطری است که طالبان از مرز های شرقی متوجه ایران می کرد.

تجربه طالبان بمثابه “دولت” و یاجنبش جهادی، و تجربیاتی که از سیاست های داعش وجود دارد نشان می دهد که از نظر خشونت و سخت گیری آنها یکسان عمل می کنند ولی آنها تفاوت های اساسی نیز دارند.

شباهت های طالبان و دولت اسلامی در این است که هر دو سنی اند. هر دو ضد آمریکا و ضد غربند. هر دو ضد سکولاریزم اند.در هردو شور و شوق خشونت و جهاد بالاست. هر دو ضد شیعه و دیگر مذاهبند. شیعیان را بدعتی، رافضی، مجوس و یا مرتد می نامند و از این جهت آنها را دشمن اصلی و یا ستون پنجم دشمن می دانند. نمونه آن در رفتار طالبان نسبت به هزاره ها و برخورد ابو مصعب زرقاوی نسبت به شیعیان عراق دیده می شد. دشمنی نسبت به مذاهب دیگر منجمله سیک ها و هندوان سخت گیری طالبان بحدی بود که آنها مجبور به فرار بودند یا می بایست جزیه بپردازند و با خود علائم شناسائی حمل کنند تا از مسلمانان متمایز شوند. منفجر کردن مجسمه های معروف بودا در بامیان بیان خشم ، نفرت و سخت گیری طالبان نه تنها نسبت به بودائان بلکه همه مذاهب دیگر بود. شیوه بر خورد دولت اسلامی نسبت به شیعیان و یزیدیان (ایزدیان ) کرد هم با حرکات طالبان شبیه است . بنا به گزارشاتی که تا کنون منتشر شده ولی مشکل است صحت آنها را کاملا تایید کرد، نیروهای دولت اسلامی، مانند بوکو حرام در نیجریه، عده ای از زنان کرد یزیدی را بعنوان غنیمت (برده) با خود برده اند و چه بسا به خرید و فروش بگذارند. نسبت به مسیحیان و یهودیان، با وجود آن که انها را اقلیت صاحب کتاب بشمار می آورند، بر خوردها همانقدر خشن، سخت گیرانه و تبعیض آمیز بوده است.

حمله به اماکن مقدس مذهبی از قبیل مساجد و مدارس  و زیارتگاهها و خانقاههای صوفیان و شیعیان و حتی اماکن مخالفان و منتقدان شیعه مذهب با این دید انجام می شود که ، مانند مسجد ضرار که پیغمبر اسلام نا بود کرده بود، محل شرک و یا توطئه  اند و باید تخریب شوند. همین نگاه در مورد معابد و کلیساها و عبادتگاههای مسیحی،  بودائی و یهودی نیز صدق می کند. شدت حملات در مورد مذاهبی که اهل کتاب تلقی نمی شوند و بویژه فرقه هائی هستند که از درون اسلام رشد کرده و از اسامی مشابه اسلامی استفاده می کنند بمراتب بدتر بوده است.

سخت گیری طالبان و دولت اسلامی نسبت به اجرای مراسم مذهبی مورد قبول خودشان و نفی مراسم غیر از آنچه مورد تایید آنهاست هم با هم شبیه است. طالبان نه تنها ویدئو و فیلم و عکاس خانه و مغازه های مشروب و سینما ها را نابود می کند و می کرد .معروف است که طالبان نوارها و تلویزیون ها را روی چوبه های درختان دار می زد. ماموران امر بالمعروف و نهی از منکر ریش رهگذران مرد را انداه می گرفتند تا مبادا از اندازه معین شرعی کوتاهتر باشد.

از نظر منشاء و پایگاه اجتماعی، طالبان ریشه در مدارس دینی داشت و طلاب و معلمان دینی و ملاهای روستائی وسنتی در آن نقش رهبری را داشتند و پایه اصلی اجتماعی شان هم پشتون های رو ستائی و همین طور بسیاری از آوارگان مهاجر بود ند که در شرایط فشار و ناامنی دوران حاکمیت و کشمکش های خونین مجاهدین به تنگ آمده بودند. داعش منشا در تحصیلکردگان دانشگاهی و یا روشنفکران عمدتا عرب خارج از مدارس دینی و نیز جذب عده زیادی جهادی از کشورهای اروپائی، دارند. احتمالا قشرهای فقیر شهری که ریشه نیرومند روستائی دارند و در شرایط تحولات سریع ، محرومیت و تبعیض، از احساس نا امنی وسیعی رنج می برند جذب کنند ولی مشکل است بتوان این نیروها را پایه اجتماعی داعش بحساب آورد.

از نظر ایدئولوژی سیاسی مذهبی آنها تفاوت های اساسی دارند. طالبان از سنت های دئوبندی که با سنت های پشتون در آمیخته اند متاثر است. دئوبندیسم نگرشی اساسا فرهنگی بود که در پاسخ به رشد سکولاریزم، گسترش نگرش صوفیانه، تاثیر رو به افزایش هندویسم بر مسلمانان، و نیز شکست جنبش های اسلامی در مقابله با امبراطوری بریتانیا در سالهای 1850 در هند، از درون حنفیسم شبه قاره هند از واخر سالهای 1860 رشد کرد. از آنزمان تا کنون دئوبندی ها موفق به ایجاد شبکه گسترده ای از مدارس دینی در تمام شبه قاره هند شده اند. برای مثال اکنون حدود 20 هزار مدرسه دینی تنها در باکستان وحود دارد. تعداد این مدارس در پاکستان در دوران حکومت ژنرال ضیاءالحق و جنگ مجاهدین افغان با شتاب زیادی رو برشد نهاد. برای یسیاری از افغان های مهاجر در باکستان این مدارس که غذا و مسکن مجانی در اختیار طلبا می گذاشتند جذابیت بسیار زیادی داشت. طالبان در واقع نامش را از همین طلبای مهاجر گرفته است که اساسا در مدارس دئوبندی آموزش مذهبی دیده بودند . البته بر خلاف گروههای جهادی دئوبندی بخش مهمی از مدارس و علمای دئوبندی کمتر به سیاست روی آوردند ونگرش محافظه کارانه و سنتی خود را حفظ کردند. دئوبندیسم از ابتدا هم تا حدودی از ایده های رادیکال وهابی تاثیر گرفته بود و نست به صوفی گرائی و سنت های عرفی . بطور مـثال روش سخت گیر تری نسبت به موسیقی و آواز و خیرات و نیایش و و حجاب و تردد زنان و شیعیسم وفرقه های مذهبی اتخاذ کرد ولی هر گز به اندازه وهابیسم و سلفیسم منسجم و سیستماتیک نبوده است.

ایدئولوژی سیاسی داعش سلفیسم است. سلفیسم بطور کلی یک نگرش سنی است ولی جز ء هیچ کدام از مذاهب چهار گانه سنی یعنی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی نیست.. با آنکه از جهت سخت گیری های دینی به حنبلیسم و تعبیر مدرن تر ش که و هابیسم است نزدیک تراست ولی خود را طرفدار هیچکدام از این ها نمی داند. از این جهت است که سلفی ها خود را غیر مقلد می دانند و معتقدند که برای درک درست از اسلام باید مستقیما به قرآن و حدیث مراجعه کرد.این نحوه دید به شدت نخبه گرایانه و نسبت به فرق مذهبی دیگر اسلامی دید تحقیر آمیز دارد. با توجه به منشا عربی سلفی ها آنها خود را عالمان واقعی و فهمیده اسلام بشمار می آورند. این بر گزیده گرائی و خودبینی در افغانستان موجب تحقیر طالبان از جانب جهادیان سلفی و ایجاد اصطکاک بین آنها شده بود. هر چند برداشتن مرزهای سنتی چهارگانه سنیان و نیز فردی کردن درک و فهم اسلام به جهانی شدنش کمک می کند ولی نگرش ضد عرفی و بر گزیده گرائی اش احتمالا توانائی دولت اسلامی را در ایجاد اتحاد موثر و پایدار دشوار می کند و آنها را از داشتن پایگاه اجتماعی نیرومندی باز می دارد. بر خلاف طالبان که با آمیختن ارزش های فرهگی و قومی پشتون پایگاه اجتماعی نیرومندی بوجود آورده بودند، دولت اسلامی با توجه به دید بسیار تندش نسبت به ارزش های قومی و عرفی بسرعت ممکن است وارد برخورد خشونت باری با قبایل سنی و سنیان غیرسلفی و بعثی هائی بشود که در حال حاضر موجب پیشرفت دولت اسلامی شده اند . از آنجا که اغلب رهبران و ایئولوگهای سلفی هم از عالمان دینی با تحصیلات مذهبی نیستند از جهاتی خوش آیند عالمان دینی سنتی هم نیستند.

سلفیان دولت اسلامی از نظر استراتژی با آنکه از نظر کلی به القاعده نزدیک اند ولی اخیرا القاعده آنها را از خود طرد کرده بود. آنها کماکان از استراتژیستی هم چون ابومصعب زرقاوی که در سال 2006 بوسیله نیروهای آمریکائی کشته شد الهام می گیرند. با آنکه آنها از نظر سنتی به علمائی همچون ابن تیمیه و محمد ابن عبد الوهاب رجوع می کنند ولی المقدسی در میان جهادیان سلفی جایگاه مهمی دارد. المقدسی یکی از ایدئولوگهای رادیکال سلفی  فلسطینی -اردنی است که تز الولائه و البرائه ( وفاداری به اسلام و برائت از مشرکین) را مبنای ایدئلوژیکی جهادگران سلفی تبدیل کرده است. مفهوم این تز المقدسی را در این نقل و قول می توان دید:

برای تو فرض است- اگر می خواهی به بهشت بروی- که از او ( طاغوت جدید)سلب اعتماد کنی و واو و ملازمان و دوستانش ا را انکار کنی واز آنها متنفر شوی و آنها را منفور کنی در پیش فرندان و خانواده خود، در همه عمر خود تلاش کنی و جهاد کنی که اورا نیست و نابود کنی و اینکه دست نمی کشی تا زمنی که راضی و شاد شوی از تنها وجود قانون خدای تبارک و تعالی. در غیر این صورت (جایت) جهنم است جهنم.[1] (wagemakers 2009 : 95)

طالبان عمدتا از استراتژیست ها و ایدئولوگهای دئوبندی در پاکستان تاثیر پذیرفته و کسانی هم چون مولانا سمیع الحق و مولانا فضل الرحمن که هردو پشتون و رهبران دو شاخه حزب جمیعت علمای اسلام اند، و نیز شبکه های مدارس وابسته به آنها،  نقش مهمی در آموزش طالبان رهبران و رهبران آنها داشته اند.[2]

از نظر استراتژی سیاسی با آنکه هردو هدفشان این است که دولت اسلامی ایجاد کنند ولی هیچکدام دارای دیدی روشن و مدون در باره نوع دولتی که می خواهند در جهان مدرن ایجاد کنند نیستند. از این جهت که سیاسی اند با نیروهای اسلامی سنتی و یا بنیادگرا متفاوتند و از این جهت که درک روشنی از دولت ندارند از اسلام گرایان متفاوتند. از همین جهت توانائی آنها در اداره کشور بویژه در زمینه های اقتصادی بسیار محدود است.

از نظر استراتژی عملیاتی این دو گروه هم باهم تفاوتهائی دارد. طالبان در جهاد خود اولویت را بدشمن نزدیک و بلاواسطه می دهد . این دشمنان نزدیک همان رژیم سکولار و حامیان مستقیم اشان ، یعنی نیروهای ایساف و امریکا در افغانستان اند. آنها برای جهاد به کشورهای دیگر نمی روند و حتی کمتر در صدد ایجاد گروههای ضربت در داخل آمریکا و یا اروپایند. دولت اسلامی با توجه به ساختار و سوابقش در ارتباط با القاعده دارای استراتژی جهانی است. ایجاد دولت اسلامی گام اول در جهت توسعه سرزمن اسلامی و ایجاد خلافت اسلامی است . ایده تغییر نامش از دولت اسلامی عراق و شام (داعش)به دولت اسلامی هم شاید از این جهت بود که محدویت ملی و سر زمینی را حذف کند. ابوبکر البغدادی خود را خلیفه مسلمین می داند در حالی که ملا عمر خود را امیر یک امارت، افغانستان، می دانست به این امید که در آینده به سرزمین خلافت به پیوندد. تفاوت در این است که عرب سلفی خلیفه می شود و افغان پشتون و دئوبندی امیر. از این جهت طالبان استراتژی توسعه طلبی بلاواسطه ای ندارد ولی دولت اسلامی توسعه طلب و اشغالگر است و خطرات زیادی متوجه همسایگانش می کند. حال که دولت اسلامی به نزدیکی مرزهای غربی جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده است. شاید از این جهت هم رهبران جمهوری اسلامی سخت دچار هراس شده اند

جمهوری اسلامی ایران، با همه تناقضات و تشنجاتی که طی کرده است اولین دولت اسلامی در تاریخ مدرن بود. افتخار خمینی و جانشینان و پیروان اش همواره این بوده است که خود را از پیشگامان اصلی با صطلاح “بیداری اسلامی” [3] در دوران جدید تلقی کنند. با تشکیل دولت، خمینی که می گفت اسلا م چنان جامع است که هیچ نیازی به وارد کردن قانون خارج از اسلام نیست به اصل “مصلحت نظام” رسید ، مصلحتی که در آن مصلحت برای حفظ قدرت اسلامی بر هر نوع وظایف و مقدسات دینی مرجح است. مصلحت که یک استراتژی سیاسی بود برای خارج شدن از بعضی بن بست ها و یافتن متحدانی برای تحکیم قدرت “نظام”.

از یکسو، در حالی که در ایران به افتخار خالد اسلامبولی، که همراه با فرج و الظواهری از اعضای گروه جهادی الجهاد بود، و انور سادات را ترور کرده بود خیابانی به اسم او ثبت شد، از سوی دیگر از حافظ اسد و در حال حاضر بشار اسد با تمام قوا حمایت شد و می شود که نیروهای اسلامی منجمله اخوان المسلمین سوری را تحت عنوان تروریست سرکوب کند. برای سنیان رادیکال اینها بیان ریاکاری رژیم شیعه ایران تلقی شد .

آیت اله خمینی ، بر خاسته از سنت شیعی، با آنکه اسلام گرا بود نه سلفی ولی مانند المقدسی، یکی از ایدئولوگهای سلفی، تز الولائه و البرائه ( وفاداری به اسلام و برائت از مشرکین) برایش اهیت ویژه ای داشت. این تز با خصلتی شدیدا انحصار گرانه ومثتنی سازی “دیگران”، از دو زاویه متفاوت و کاملا متضاد، منشاء سیات های فرقه گرایانه بوده است. با آنکه نمی توان تفاوتهای وسیع بین حمهوری اسلامی ایران و طالبان و دولت اسلامی (داعش) را نادیده گرفت ولی تشابهات آنها را در بر خورد ها فرقه گرایانه نمی توان از نظر دور داشت.

نگرش فرقه گرایانه در دید آیت الله خمینی و اساسا رهبران جمهوری اسلامی وجود داشته و دارد. از همین زاویه حمله به بهائیان و دراویش و اعمال محرومیت وفشار بر یهودیان و مسیحیان و حتی فشار وسیع نسبت به سنیان و در موارد زیادی نابود کردن اماکن مقدس آنها و همین طور اماکن روحانیون شیعی مخالف صورت می پذیرفته است. آیت الله خمینی هم با آوردن مثال مسجد ضرار کشتن و به آتش کشیدن دشمنان اسلام را در کتاب حکومت اسلامی مطرح کرده بود. اخیرا علی یونسی  که وزیر اطلاعات دوران خاتمی بود و اکنون دستیار ویژه روحانی در امور اقوام ، مذاهب و اقلیت هایدینی ا ست هم مطرح کرده است که مقامات بالایی در رژیم جمهوری اسلانی به اقلیت ها و از جمله سنیان اعتماد ندارند[4] و از همین جهت آنها را از داشتن پست های کلیدی حتی در سطح مناطق خودشان  محروم می کرده اند.  با این دید بوده است که پیروان دیگر مذاهب و یا منتقدان شیعی ستون پنجم دشمن بحساب می آمده اند.

با توجه به آنکه جمهوری اسلامی ایران و مقامات اطلاعاتی سپاه نقش مهمی در شکل گیری و هدایت سیاست های مالکی داشته اند احتمالا همین شیوه ها بنحوی در مورد سنیان عراق که بخش بسیار مهمی در جمعیت عراق را تشکیل می دهند اعمال می شده و موجبات نارضایتی وسیع سنیان را فراهم می کرده است. اکنون داعش از این نارضایتی بهره برداری کرده و در   چنین دوره کوتاهی با سرعت و آسانی خیرت آور ی مناطق بسیار وسیعی را به تصرف خود در آورده است.

اینگه بخش مهمی از سنیان ایران هم بصورت خاموش و یا آشکار رژیم جمهوری اسلامی را بدتر از دولت مالکی بدانند و از داعش با رضایت مندی یاد کنند چندان دور از ذهن نیست. این اتحاد قبلا بین دولت اسلامی و گروه کردی انصار الاسلام وحود دارد و اگر هم بطور جدی رابطه ای بین گروههای جهادی سنی مانند حرکت الانصار ، جیش نصر، سپاه صحابه بلوچستان در بلوچستان ایران بوجود نیامده باشد احتمالا در چنین شرایطی ایجاد وگسترش خواهد یافت. جیش عدل که اخیرا چرخشش بسوی قوم گرائی بیشتر شده است هم با دید مثبتی به پیشروی های داعش اشاره داشته و از “انقلاب” مردمی در عراق سخن گفته است.

اظهارات اخیر محمد صدر مشاور وزیر امور خارجه ایران که بایستی مشارکت سنیان در قدرت فراهم شود منعکس کننده هراس از دولت اسلامی و شکست سیاست های جمهوری اسلامی هم در ایران و هم در عراق بود[5].

با توجه به آنچه گفته شد می توان نتجه گرفت که با وجود تنوعات این جریاات رادیکال اسلامی و تضادها ی عمیق ببن آنها، آنها بشدت انحصار طلب و فرقه گرایند. و بر خلاف ادعاهایی که دارند وزبان اسلامی که به کار میگیرند، آنها نه بیان “بیداری اسلامی”، که فاقد معنای تاریخی و روشنی است، بلکه اساسا بیانگررقابت بسیار خشن بر سر قدرتند. هر چند مصالح سیاسی بطور جدی مطرح است ولی نمی تواند تمایلات ایدئوژیک آنها را بطور کامل مهار کند.

ایوب حسین بر – لندن

دکتر ایوب حسین بر(هوشنگ نورائی) در دانشگاههای واریک، لندن، لندن متروپولیتن و وست مینستر اقتصاد سیاسی، جامعه شناسی سیاسی، سازمان کار و مدیریت منابع انسانی ، و متدولولوژی تدریس کرده است. در حال حاضر بمثابه یک محقق مستقل، با همکاران دانشگاهی دیگر، روی پروژه هائی در مورد اقتصاد سیاسی، بویژه پروسه جهانی شدن ، مذهب و ناسیونالیسم در خاورمیانه تحقیق می کند. نویسنده تحصیلات اولیه دانشگاهی اش را درریاضیات و سپس اقتصاد در ایران انجام داد. در زمان اقامتش دربریتانیا فوق لیسانس خود را در اقتصاد سیاسی از دانشگاه میدل سکس و دکترای خود را در جامعه شناسی سازمان و کار در دانشگاه واریک در انگلستان ادامه داد. نویسنده مقالات متعدی به فارسی و انگلیسی نگاشته است. او در اوایل سالهای 1990 میلادی مجله شوهاز را در لندن تاسیس کرد و سر دبیری آن را بعهده داشت.

 [1] Wagemakers, Joas (2009). “The Transformation of a Radical Concept: al-wala’ wa-l-bara’ in the Ideology of Abu Muhammad al-Maqadisi, in Roel Meijer (ed,) Global Salafism: Islam’s New Religious Movement. London , Hurst & Company. (81-106).

[2] در مورد طالبان هنوز کتاب احمد رشید، با انکه بعضی مطالبش اندکی کهنه شداست ولی کمکان یکی از معتبرترین منابع بشمار می رود

Rashid, Ahmaed (2010)Taliban: The Power of Militant Islam in Afghanistan and Beyond, 2nd ed,I.B. Tauris.

[3]با درک ملی گرائی و تعریف هوت توام بوده است و نه باز گشت به اسلام قرنها پیش.  بیداری اسلام مفهومی مشاجره انگیز است و اغلب ا

[4] یونسی: دولت نتوانست به اقلیت‌های قومی و مذهبی، استانداری و وزارت بدهد

یونسی از افرادی انتقاد کرده که برخی اقلیت ها را “نامحرم به حساب می‌آورند و می‌گویند پست‌ها و مأموریت‌های حساس، محرمانه و سری را نمی‌شود به عهده غیر‌خودی‌ها گذاشت” گفته : “این نگاه درستی نیست که بخشی از مردم ایران را نامحرم و غیر خودی بدانیم.”

چهارشنبه 04 دسامبر 2013 – 13 آذر 1392

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/12/131204_l39_younesi_minorities_appointments.shtml. Accessed: 13/8/2014.

 [5] مشاور وزیر خارجه ایران: همکاری ایران و آمریکا علیه داعش ممکن است

 دوشنبه 11 اوت 2014 – 20 مرداد 1393 http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/08/140811_l12_iran_isis_iran_us_cooperation_iraq.shtml . Accessed: 13/8/2014.

Share