سیستان و بلوچستان: تلاش برای ایجاد شکاف های قومی و مذهبی بین سیستانی و بلوچ خطرناک و فاجعه آور است
ایوب حسین بر
بر متن نابرابری ها، تبعیض ها، مشکلات بیکاری، رقابت های ناسالم بر سر منابع بسیار محدود منطقه، ناامنی های مزمن ، نفرت فراکنی مذهبی و قومی، بی اعتمادی و احساس نفرت و انزجار بطور بی سابقه ای بر روی زندگی مردم سیستان و بلوچستان سایه افکنده است. در شرایطی که درهای دیالوگ و گفتگوی سالم بسته است و کنترل مطبوعات و رادیو و تلویزیون انحصاری و خارج از دسترس اندیشمندان و روشفکران مستقل است وبه صدای مردم کسی توجه نمی کند، شایعات و و واقعیات بشدت در هم آمیخته و در تمام منطقه دهان به دهان می گردد و وقتی هم که دسترسی به تکست مسیج و یا پیامک وجود داشته باشد به سرعت پخش می شود.
پیام ها و گزارشها بطور مکرر از کتک کاری مردم بوسیله ماموران؛ تیر اندازی به رانندگان و معامله کنندگان کوچک بنزین، کشتن افراد بیگناه مانند کشتن دکتر باشنده یکی از مشاوران فرمانداری ایرانشهر و کشتن سرگزی معلمی در قصر قند، بمب گذاری و راهزنی و دزدی و یافتن جسد در میان زباله ها و حالا هم مسمومیت دسته جمعی در زالهدان, تنها نمونه کوچکی ار حوادث اخیراست که در منطقه رخ داده و به ترویج فرهنگ خشونت و نفرت و خودسری دامن زده است.
وقتی سوال می شود چه کسانی عامل این همه حوادت ناگوار و دزدیها و راهزنی های پی شمارند. پاسخ بعضیها این است که مردم محل دزد و شرور و قاچاق چی اند و اینها هم عباراتی است که هر روزه در بسیاری ازمطبوعات غیر آزاد بدون تحلیل جدی سر خط می شود و اغلب با عبارات سلفی و وهابی و تکفیری در هم می آمیزد. در حالی که تندروان سیستانی و یا شیعه می کویند این همه کار بلوچها و سنی هاست، تندروان بلوچ و یا سنی می گویند این ها همه کار زابلی ها و یا شیعه ها ست. عده زیادی از بلوچها هم می گویند ماموران امنیتی خود دزد و فاسدند و اغلب این حوادث زیر سر آنها ست.
این نوع جوابها تنها بیان احساسات مردم خشمگینی است که در کشمکش با ناملایمات گسترده اجتماعی و سیاسی به پاسخی عمیق از مسائل دست نیافته اند، نه از آنجهت که افراد اندیشی مندی برای یافتن پاسخ و بیان آنها وجود ندارد بلکه از آن جهت که به آنها فضائی داده نمی شود. و از این جهت که کانالهای ارتباطی و اطلاعات رسانی و معیار گذاری در اختیار شبکه های ویژه سیاسی و ایدئولوزیکی است که امکانات و فرصت ها را بسوی اهداف تعیین شده ای هدایت می کنند. یک بلوچ با زبان ساده ای گفت که در شبکه های مسلط آنها زبان همدیگر را بلدند ولی زبان ما را نمی فهمند.
شاید از همین زاویه است که بلوچها می گویند صدای آنها را کسی نمی شنود. آنها خود را حاشیه نشینانی می بینند که امید های شان بباد رفته است. اعتراضات مستقل در هر شکلی و هیچ جائی و از جانب هیچ گروهی تحمل نمی شود، ولی بلوچها می گویند اگر یک اعتراض ساده مسالمت آمیز و حتی خودی از جانب بلوچ ها بر گزار شود بلافاصاله با انگ ها و بهانه های گوناگون از طرف مقامات ممنوع و یا سر کوب می شود. بطور مثال مولوی عبدالحمید گفته است که برای باشنده مراسمی اعتراضی بر گزار نکردند تا به نظام ضربه ای نخورد. اما مولوی عبدالحمید می داند که اخطارها و تهدیدها و انگ زدنها و عواقب یک چنان اعتراضی حتی اگر از جانب آنها برای سرگزی بر گزار شود چه می شود. مولوی به طرفداری از همان نظامی سخن می گوید که خودش را ممنوع الخروج کرده است . ولی تظاهراتی که بعضی از تندروان سیستانی و شیعه سازمان می دهند نه تنها مورد حمایت مقامات امنیتی و دولت قرار می گیرد بلکه در مطبوعات و خبز گزاریها با آب و تاب پخش می شود . اغلب بلوچهای حق طلب کشتار بیرحمانه و غم انگیز سر گزی را بدون قید و شرط محکوم کرده اند ولی تندروان سیستانی-شیعه با حمایت و سرکردگی حسینی و شهریاری دو نماینده تندرو سیستانی اعتراض به این کشتار را به تریبون اشکار نفرت فراکنی بر علیه همه بلوچها و سنی ها تبدیل می کنند.
فضائی که از اندیشمندان سیستانی و بلوچ در یغ می شود بطور کامل در اختیار این خشک مغزان مساله ساز قرار می گیرد تا باز هم ذهن و روان مردم سیستانی و بلوچ را مسموم کنند و آنها را بجان هم بیندازند . البته این را هم می توان بوضوح دید که این آقایان می خواهند دامنه جنگی را که همفکران شان در تهران بر علیه روحانی و گروههای “اصلاح طلب” اغاز کرده اند به اینجا بکشانند تا بعنوان قهرمان “امنیت” وسیله نقلیه رقبای میانه روتر را از همین حالا به ته دره پرتاب کنند تا اگر سرنشینانش زنده هم بمانند در انتخاباتی، که با معیار های دموکراتیک تنها اسمی از انتخابات است، هم چنان فلج شوند که نه مغز و زبان شان کار کند و نه توانی برای ایستادن داشته باشند.
در زیر بخش هایی ار سخنان حسینی که در روزنامه ندای زاهدان بتاریخ 4 آبان منتشر شده اینگونه است:
“بارها از استاندار و مدیرکل آموزش و پرورش خواستم امنیت بچه های ما را تامین کنند…..کدام گوری هستند آنهایی که سهم خواهی می کنند و سهم مدیریتی میخواهند،کدام گوری هستند وقتی امنیت بچه های ما در خطر است.کدام گوری هستن آنها که ادعا میکنند حقی دارند وقتی بچه های ما را در طول سالها شهید کردند…… همانطور که آنجا (درمجلس) رای نمایندگان ملت گفتم و ایرانیان شنیدند اینجا هم اعلام میکنم: “جرم ما ولایت مداری ماست”.جرم ما اینست که که در برابر امنیت کشور مقابل اشرار،قاچاقچیان و گروههای تکفیری ایستاده ایم و اگر آنها نتوانستند به هدف خود برسند در مقابل ایستادگی ما بوده است….. اگر نبودند بچه های سیستانی، بلوچستان هیچ وقت رشد نمی کرد و اگر امروز بچه های بلوچستان رشد علمی داشته اند به بهای زحمات سیستانی ها بوده است.آیا این است جزای احسان؟!…..تمام امکانات موجود در بلوچستان به برکت وجود بچه های سیستانی است و اگر امروز در بلوچستان دانشگاه ، خانه بهداشت،درمانگاه،بیمارستان و امکاناتی از این قبیل است به برکت حضور سیستانی ها بوده است…..:بین سالهای 70تا 72 در بلوچستان آب هوتک(آب راکد حوضچه هائی در دشتیاری در جنوب بلوچستان) می خوردند«وی ضمن اشاره به نزدیکی ماه محرم گفت:” اگر شما مسئولین کاری برای ما نکنید ،خون حسین بن علی در رگهای فرزندان ماست.اجازه ندهید چرا که در قبال ما مسئولید.” حسینی خطاب به مدیرکل آموزش و پرورش گفت: “همان اندازه که برای عالم شدن بچه های بلوچستان دل می سوزانید امنیت بچه های ما را هم تامین کنید وبرای بچه های ما نیز تلاش کنید.” وی در پایان اظهار داشت: 35″ سال خدمت کردیم ،باز هم خدمت می کنیم ،همه جای ایران ارزشمند است اما درقبالش امنیت جان فرزندانمان را تامین کنید تا با توفیق خداوند دنباله رو راه شهدا باشیم”
به کار گیری عبارات تحقیر آمیز و پدر سالارانه “بچه های ما” برای کشیدن دیواری بین “ما”، یعنی سیستانی شیعه و شهید پرور و ولایت مدار؛ و “دیگران”، یعنی بلوچهای سنی و نفی حق و سهم برای” دیگران” یکه بصورت کلی و یک پارچه بیگانگانن راهزن و شرور و قاچاقچی و تکفیری دیده شده اند تنها بیان کسی است که منطق در درون خشم بی پایانش کشته شده و از ان نفرتی مسموم کننده بیرون زده است. جدا کردن سیستانیها از بلوچ ها و تلاش برای قرار دادن انها در چنین حصارهای نفرت انگیزی عمدتا محصول شکست خدمت 35 ساله کسانی چون حسینی و شهریاری است و نه اکثریت سیستانیان و بلوچ ها که همه می دانند آنها چقدر صادقانه با همدیگر و در کنار همدیگر زیسته اند و به هم کمک کرده اند.
سخنرانی حسینی که از اعضای کمیسیون امنیت مجلس هم هست به شدت تحریک آمیز، کینه توزانه ، فرصت طلبانه وحتی نژاد پرستانه و عاری از حس مسو لیت انسانی و اخلاقی است . از همین جهت است که این اظهارات نه تنها موقعیت گروه های تندرو و غیر مسول سنی و بلوچ را تقویت می کند بلکه خوراک بیشتری به گروههای افراطی و خود سر شیعی و سیستانی می دهد که فضا را بشدت گل الود کنند.
این سخنان حسینی موجب بر آشفتگی و اعتراض بعضی دیگر از نمایندگان مجلس و همین طور نیروهای میانه رو سیستانی و بلوچ شده است.
بر طبق همان شماره ندای زاهدان , پشنگ، اربابی و کاشانی نمایندگان خاش، ایرانشهر و زاهدان در مجلس در پی سخنان آقای حسینی به هیات نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس شورای اسلامی شکایت کردند. آنها کشتن باشنده، اریش، صیادی، نوروزی، سرگزی و ماموران را محکوم کرده و گفته اند “باید پذیرفت ناامنی های اخیر نشات گرفته از افراطی گری های عده ای از یکطرف در قالب گروه های معاند نظام و منطقه و اظهارات و عملکرد عده ای دیگر بعنوان مسئول که بقای قدرت خود را بر هر شکل ممکن از عدم انسجام و عدم اتحاد درونی می بینند شکل گرفته است”. . اما تعجب آور است که چرا دیگر نمایندگان استان بویژه از سراوان و چابهار هم تا همین حد به این اعتراض نپیوسته اند.
در رسانه خبری تحلیلی نی زار هم یک گروه “شیعه سیستانی” تحت عنوان اصلاح طلبان سیستانی ضمن محکوم کردن کشتار ها و نا امنی های منطقه این سخنان حسینی را غیر مسولانه، فرصت طلبانه و تفرقه انگیز خوانده اند. بعضی از بلوچ های روشنفکر هم ضمن محکوم کردن کشتار سرگزی ودفاع از حقوق معلمان به نا امنی ها و کشتار های متعدد اشاره کرده اند. آنها به تبعیضات دامنه دار در توزیع منابع اشاره کزده و نقش افرادی هم چون حسینی را در ایجاد شکاف و و تفرقه بین سیستانی و بلوچ گوشزد کرده اند. برای مثال یکی ار اندیشمندان بنام بهرامی بلوچ از کسانی مانند حسینی می خواهد که ” بجای پررنگ کردن مرز بندیهای غیر واقعی سعیتان را در ایجاد همدلی بکار ببرید” و خطاب به او نوشته است.
“ایا فکر کرده اید سالهای پیش کمی دورتر از دهه هفتاد چرا مردم این استان از بلوچ وزابلی هیچ مرز قومیتی وحتی خانواده گی بین خود نداشتند وراحت وبدون دغدغه های نژاد پرستانه حال در کنار هم زندگی می کردند ؟می دانید چقدر وصلت وازدواج در میان این مردم اتفاق می افتاد ؟چگونه راحت همدیگر را در حریم خصوصی خانه خویش می پذیرفتند ؟اما حال چه شده است که مرز بندیها مشخص تر شده است ؟ چرا مردم این استان محروم به بلوچ وزابلی تقسیم شده اند ؟ البته من هنوز باور دارم که مردم همچنان به عهد اخوت خود باقیند واین کسان دیگر هستند که با بزرگنمایی این مرز بندیها سعی در فاصله انداختن بین مردم می کنند وبا تحقیر یک گروه آنان را به دیگر برادران وخواهران خود بد بین می کنند.”
در این منطقه؛ این تشنجات با موضوع بسیار تحریک آمیز دیگری در مورد تقسیم بندی استانی و سخن از تغییر نام بلوچستان در آمیخته است که از قبل شروع شده بود. گزارش شده است که در بعضی از ادارات بطور خود سرانه ای نام بلوچستان را از سر برگ نامه های اداری حذف کرده اند و یا حتی در مناطقی این عبارات را بر روی ماشین های اداری هم تغییر داداند. در جاهای دیگر بعضی هم با همان خودسری واکنش نشان داده و نام استان ر سیستان و بلوچستان به “بلوچستان و سیستان” و یا “بلوجستان” نامیده اند و یا از دیگران دعوت کرده اند که این طور عمل کنند.
این ها بدنبال گزارش های بازهم نا روشن قبلی است که گویا برنامه ای برای تقسیم استان به دو بخش وجود داشته است . بخش شمالی که زاهدان و خاش هم به آن واگزار می شود تحت عنوان استان سیستان و بخش جنوبی با حذف کامل نام بلوچستان تحت عنوان استان ولایت نامگذاری شوند. بنظر می رسد که بسیاری از جوانان بلوچ هم بشدت از این واقعه عصبانی اند و آن را گام حساب شده و تحقیر آمیزی بر علیه انچه بخشی از “هویت” خود می دانند بحساب می آورند. انها سوال می کنند چرا استان ولایت؟ ولایت چه معنائی دارد که باید جایگزین بلوچستان بشود؟ جوانی بصورت طنز امیزی می گفت که معنایش این است که چون خامنه ای در سالهای 1350 مدتی در ایرانشهر تبعید بود بنا بر این بلوچستان سهم امام است و با تبدیل این نام به ولایت این منطقه مغضوب روی زمین تقدیس می شود. همین طور برای همه بلوچ ها با انکه جمعیت زاهدان مخلوطی از بلوچ و زابلی و شهروندانن ایرانی دیگر و حتی مردم افغان است ولی زاهدان و خاش از نظر تاریخی جزئی از بلوچستان بوده اند , حالا چرا به سیستان واگزار شوند تا شکاف های فرهنگی بیشتری ایجاد شود؟.
با آنکه گویا مقامات محلی این ها را اشتباهات اتفاقی می دانند ولی از تهران به این نوع خبرها پاسخی روشن و قطعی ارائه نشده است. از همین جاست که این مساله به یک بلبشوی کنترل نشده تبدیل شده و نوعی جنگ روانی بهمراه آورده است. گسترش هرج و مرح و خودسری اداری در این مورد یا به معنای آن است که دستگاه دولتی کنترلی بر مسائل ندارد و یا دولت با مقاصد خاصی پشت این نوع حرکات است و برنامه های پنهانی خود را دنبال می کند. با وجود همه این ابهامات می توان متوجه سیاستی شد که که به تقویت هر چه بیشتر تمرکز قدرت و تضعیف میزان مشارکت بینجامد. اما غافل از اینکه ایجاد چنین فضای پر کشمکشی مرزهای قومی ، مذهبی و فرهنگی را محکمتر وبسوی رو یاروئی می برد. در این کشمکش ها از آنجا که هدف پخش مراکز تصمیم گیری نیست، ساختن چندین استان نه تنها بمعنای عدم تمرکز نیست بلکه اغلب به موضوعی گمراه کننده تبدیل می شود .
می توان گفت که این وقایع نشانی از یک طوفان دارد که اگر از حالا جلوی آن با روش های عاقلانه و غیر تحریک آمیز و دیالوگ های سازنده و باز سد نشود در منطقه فاجعه خواهد آفرید. این فضای بی اعتمادی، نا امنی و ترس وتهدید است که بسیاری از مردم معمولی و آسیب پذیر را بسوی جبهه گیری های بشدت افراطی قومی و مذهبی و یا هر دو در منطقه سوق می دهد. از یک سو افراطی های جیش عدل اند و دیگر گروه های طرفدار سیاست جندالله که به تهدید و اخطار و حتی حمله و کشتن شهروندان غیر بلوچ و بویژه سیستانی و یا شیعه دست می زنند و از سوی دیگر گروههای تندرو شیعه وسیستانی اند که افرادی هم چون حسینی و شهریاری انها را هدایت می کنند و یعنوان این که خود را فرزندان راستین و خدمتگذار نظام می دانند، خواهان کنترل کامل منطقه وسهم کاملند و و با چنین حقی است که هم کشتن وهم تبعیض و تحقیر سنیان و بلوچ ها را توجیه پذیر می دانند.
سیستانیان؛ بلوچها و دیگران چه شیعه و چه سنی وچه با مذاهب و قومیت های دیگر توانسته اند و می توانند در کنار همدیگر و با احترام به همدیگر زندگی کنند اگر کسانی چون حسینی و شهریاری و مقامات بالای حامی شان از یک سو و جند اللهی ها و تندروان سنی از سوی دیگر بگذارند. حالا وقت آن رسیده است که اندیشمندان و مصلحان سیستانی و بلوچ همراه ا یا دیگر شهروندان ساکن منطقه دست بدست هم دهند و صدای همبستگی خود را بلند کنند و از طریق انجمن ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی از برابری، همکاری و دیالوگ های سازنده و مشارکت همه مردم در منطقه دفاع نمایند. این بهترین طریقه ای است که می توان به شرایط نا امنی و کشتارهای بیرحمانه مردم بیگناه از دکتر باشنده کرفته تا سرگزی و کسان دیکر از هرجانبی که باشند و تحت هر بهانه ای که انجام شوند اعتراض کنند. دولت روحانی هم اگر واقعا اندکی به آنچه اصلاحات است اعتقاد دارد باید با قاطعیت وارد عمل شود. هم به سوالهای بی پاسخ و مبهم در مورد تقسیم بندی استانی و نامگذاری هایی که مطرح شده جواب بدهد و هم با راه حل های سازنده زمینه های تشنج را در منطقه کاهش دهد و نگذارد محافظه کاران و تندروان نامسئول به توطئه آفرینی و نفرت فراکنی دامن بزنند. البته تقویت این همبستگی و تضعیف سیاست های تبعیض آمیز، تفرقه انگیز و خشونت گرا به حمایت همه نیروهای پیشرو مسئول در داخل و خارج کشور نیاز.مند است.
دکتر هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر) جامعه شاس ومحقق دانشگاهی مقیم انگلستان است.
این مقاله با اندکی تفاوت قبلا در تریبون زمانه منتشر شده بود
https://www.tribunezamaneh.com/archives/61293