داعش: در بطن سپاه ترور، نوشته مایکل ویس و حسن حسن
بر رسی از: هوشنگ نورایی
داستان جذابی از پروسه پیچیده ای است که در آن شرایط گوناگون و از جمله سیاست های امنیتی دغلکارانه ایران و سوریه، قساوت دولت اسد با معترضان و نیز فرقه گرائی مالکی در عراق باهم ترکیب شده و به قدرت گیری داعش می انجامد. داعش که به بیرحمی اوج تازه ای می بخشد ، از این نظر راجی الهام می گیرد که نباید جهاد و اسلام با هم مخلوط شوند. جهاد در مورد قساوت و بیرحمی و کشتن و ویران کردن و ایجاد وحشت است و نه ترحم.
این کتاب ازاین جهت خواندنی است که که عملیات و پروسه پیدایش داعش را در یک پهنه تاریخی، جغرافیایی و سیاسی با اطلاعات کم نظیری دنبال می کند. در این پروسه نقش سیاستمداران، نیروهای اطلاعاتی ، امنیتی و نظامی، افراد قبایل در کشور های گوناگون منجمله آمریکا، عراق، ایران، سوریه، ترکیه و کشورهای خلیج بخوبی آشکارمی شود. از درون جزئیاتی که در این کتاب ارائه شده است می توان متوجه ابعاد گسترده فریبکاریها، فقدان معیارهای اخلاقی و تحریف وقایع از جانب رژیم های سیاسی منطقه شد.
هوشنگ نورائی
نویسندگان کتاب منشاء داعش را از سرآغاز فعالیتهای ابو مصعب زرقاوی دنبال می کنند. نویسندگان نشان می دهند که رشد و گسترش شبکه های وابسته و یا همسو با القاعده را نمی توان بدون ارزیابی از سیاست های قدرت های جهانی بویژه آمریکا و رقابت و کشمکش قدرت های منطقه ای بدرستی متوجه شد.
بر اساس اطلاعاتی که نویسندگان این کتاب ارائه می کنند، علیرغم حملات مکرر ایران و سوریه به آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه و بعضی کشورهای دیگر، آن دو کشور، نقش بسیار مهمی در حمایت و تقویت نیروهای جهادی منجمله القاعده داشته اند. ایران و سوریه هم بمنظور تضعیف آمریکا، هم جهت با استراتژی “مدیریت توحش” زرقاوی عمل کرده اند.
نویسندگان مبنای استراتژی مدیریت توحش را در کتاب استراتژیست های القاعده، ابوبکر ناجی، که تحت همین عنوان نوشته است می دانند . بر اساس این استراتژی، با ایجاد حد اکثر بی ثباتی و هرج و مرج خلائی ایجاد می شود که مجاهدین در آن وارد می شوند و با تحکیم قدرت خود دست به ایجاد نظم می زنند. از نظر راجی این جهاد است و نه اسلام، این جهاد “هم چیزی جز خشونت، بیرحمی، تروریسم، وحشت انگیزی و قتل عام نیست” (41).
سیاست ایران و سوریه در ایجاد بی ثباتی و هرج و مرج در عراق بنحوی با عملیات زرقاوی در عراق همخوانی دارد . البته نمی توان این را یک اتحاد استراتژک نامید ولی برای آنها اهمیت تاکتیکی بزرگی داشت. گروههای جهادی از سیاست های رقابت آمیز و تخاصمی دولت های منطقه با همدیگر و یا با قدرت های جهانی حد اکثر استفاده را برده اند. این در مورد استفاده از ایران و سوریه کاملا صدق می کند. در حالیکه ایران بشدت نگران تعرض آمریکا بود، سوریه هم نگران بود که آمریکائیان با شکستن حکومت اقلیت سنی در عراق، بسراغ شکستن حکومت اقلیت علوی در سوریه می آمدند.
نویسندگان می گویند که رژیم جمهوری اسلامی با القاعده نوعی توافق داشت و افراد القاعده با راحتی به ایران رفت و آمد داشتند و حتی در مواردی آموزش می دیدند. بطوریکه بعد از هجوم آمریکا به افغانستان، بگفته این نویسندگان، زرقاوی با کمک گلبدین حکمتیار از زاهدان به تهران رفت و در پایگاه مهران آموزش دید و سپس با حمایت انصار الاسلام به کردستان رفته بود(54). بعد از آنکه الظواهری، داعش را از القاعده اخراج کرد، العدنانی، سخنگوی داعش، در می 2014، در پیامی خطاب به الظواهری گفته بود که داعش با وجود تهمت همکاری مداوم با بدترین دشمنش، ایران، از زمان تاسیسش به روافض در ایران حمله نکرده تا دستور های القاعده اجرا شود و “القاعده منافع و خطوط تدارکاتی خود را در ایران حفظ کند. بگذار تاریخ بیاد بیاورد که ایران بی اندازه به القاعده مدیون است” (19).
در عراق گروههای رادیکال شیعه که با سپاه مهدی و یا سپاه بدر ارتباط داشتند و با سپاه قدس ایران خیلی نزدیک بودند به موازات عملیات زرقاوی و در جهت ایجاد حد اکثر هرج ومرج و بی ثباتی در عراق به آمریکائیان حمله می کردند. گروههای شیعی مورد حمایت رژیم جمهوری اسلامی ایران، بویژه بعد از خروج نیروهای آمریکا، عامل مهم تصفیه سازی های گسترده تر سنیان ببهانه آنکه بعثی بوده اند زدند. این تصفیه سازی ها دلایل دیگری هم داشت اولا با این کار می خواستند به تضعیف ایاذ علاوی که شیعه سکولار و مورد حمایت سنیان بود بپردازند و از این طریق قدرت سیاسی را هر چه بیشتر در دست شیعبان طرفدار حزب الدعوه و شخص مالکی( 92) متمرکز نمایند. نویسندگان میگویند که که نیروهای قدس ایران در پشت این تصفیه سازی ها نقش مهمی داشتند. بعد ازخروج آمریکائیان، ایران وارد میدان شد تا نظم مورد دلخواه خود را جایگزین سیاست آمر یکا کند. حمله و دستگیری و بازداشت بسیاری از سنیان که در دوران حضور آمریکا نقش مهمی داشتند شروع شد منجمله صالح المطلق معاون نخست وزیر، رفیع العیسوی وزیر دارائی و طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور.
رژیم جمهور اسلامی هم برای حفظ رژیم اسد نه تنها سلاح و مشاور و امکانات آموزشی بلکه نیرهای جنگی بویژه افغانهای پناهنده را با ماهی 500 دلار حققوق به سوریه فرساد. سپاه پاسداران/ قدس نقش اساسی در سازماندهی و آموزش و رهبری نیروهای بسیجی سوریه بنام شبیحه داشتند. حضور فعال نیروهائی از سپاه بدر عراق، و حزب الله لبنان در سوریه هم در همین راستا بود. ریاض حجاب نخست وزیر اسبق سوریه بعد از ترک رژیم اسد در اوت 2012 اعلام کرد که “سوریه بوسیله ایران تحت اشغال است” و سوریه را نه بشار اسد بلکه قاسم سلیمانی اداره می کند (140). هر چند بسیاری از نیروهای شیعه خارجی وظایف خود را حفاظت از اماکن مقدس شیعی می دانستند ولی حضور آنها بسیار فراتر از این رفته و مستقیما در مناطق جنگی فعالانه در گیر جنگ بر علیه مخالفان اسد بوده اند. نویسندگان از قول یک دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، نقل می کنند که در سوریه خارجیا ن شیعه که برای حفظ رژیم اسد می جنگند بیش از سنیان خارجی است که بر علیه رژیم اسد می جنگند (141).
در سوریه شدت خشونت رژیم دیکتاتوری در بیرحمی دستگاه اطلاعاتی، بنام ، استخبارات، بخوبی منعکس می شد و این در برخورد به معترضان غیر مسلح و صلح جو از همان اوایل اعتراضات 2011 دیده می شد. نویسدگان مثال می زنند که خانوادهای بچه های کم سن و سال که بعضی تنها 10 سال بیشتر نداشتند، و بخاطر شعار نویسی برای دموکراسی دستگیر شده بودند، به ژنرال نجیب پسر عموی الاسد و سرپرست نیروهای امنیتی، شکایت بردند. وقتی بعضی از خانواده ها گفته بودند که تنها همان یک بچه را دارند، ژنرال نجیب در پاسخ گفته بود “زنان تان را پیش ما بفرستید و ما برای تان بچه های نو درست می کنیم” (132). شکنجه معترضان و تجاوز به زنان و دختران معترض ابعاد گسترده ای داشت. بطوریکه بی بی سی از زنی نقل کرده بود که ماموران امنیتی زندانی در سوریه در رحم زنی موش گذاشته بودند واو پس از خونریزی همانجا جانش را از دست داده بود. و یا نویسندگان نقل می کنند که 4 نفر از شبه نظامیان شبیحه بعد از آنکه پدری را با طناب به یک صندلی بستند و وادارش کردند که چشمانش باز باشد، دخترش را در جلو چشمانش مورد تجاوز قرار دادند( 132-133).
در دوران حضور آمریکا در عراق دستگاه امنیتی پیچیده سوریه مستقیما با بسیاری از جهادی ها رابطه تنگاتنگی داشت و برای آنها امکانات فراهم می کرد تا با آسانی از مرز بگذرند و در عراق بر علیه نیروهای ائتلاف و همین طور دولت مالکی، تا سال 2009، دست به انفجار و خرابکاری بزنند. نویسندگان از جهادیان متعددی مانند ابو القاقا، شاکر ال-ابسی، ابو غازیه نام میبرند که دستگاه اطلاعاتی سوریه از آنها حمایت می کرد. ابو غازیه با تعدادی زیادی از اعضای خانوادگی اش عضو القاعده عراق بودند. ابو غازیه هم مستقیما از زرقاوی و بعد ابو ایوب المصری امیر القاعده در عراق و همتای اش عمر البغدادی امیر دولت اسلامی عراق قبل از ابوبکر البغدادی، دستور می گرفت. بعد از آنکه دولت سوریه از تحویل ابو غازیه به نیروها ائتلاف سر باز زده بود ، آمریکائیان با هجوم کوماندوئی در درون خاک سوریه او را کشته بودند (ص 108).
هوشیار زیباری به یک کنفرانس مطبوعاتی در بحرین گفته بود “اطلاعات تائید می کنند که بعثی های صدامی در خاک سوریه فعالیت می کنند و از دستگاه اطلاعاتی سوریه بر خوردارند” ( ص111). ژنرال حسین علی کمال رئیس اطلاعات وزارت کشور از ملاقات های بین بعثی های عراقی و نیروهای القاعده که با نظارت ماموران امنیتی نظامی سوریه در سال 2008 انجام گرفته بود، کاملا مطمئن بود (111). در فوریه 2010 علی مملوک مدیر کل دستگاه اطلاعاتی الاسد در جلسه ای با مدیر ضد تروریسم دولت آمریکا، در مورد جهادیان گفته بود “ما اصولا بلافاصله به آنها حمله نمی کنیم و یا آنها را نمی کشیم. بجای آن ما خود را در میان آنها خوب جا می زنیم و تنها در لحظه مناسب عمل می کنیم”(113). نویسنده در توضیح این گفته می نویسد این لحظه ضرورتا شامل آمریکائیان نمی شد.
جهادگران با آصف شوکت برادر زن الاسد که نقش مهم “مدیریت سلول بحران” را بعهده داشت ارتباط داشتند. شوکت و بعضی از دیگر مقامات امنیتی در انفجاری در سال 2012 کشته شدند که بعضی انگشت بسوی طرفداران سرسخت ایران کردند که شوکت را بخاطر برنامه ریزی سازش با مخالفان اسد و توطئه یک کودتا کشته بودند. نویسندگان معتقدند که رژیم اسد بعد از 2011 که اعتراضات ضد حکومتی شروع شد با سیاست های روشنی به جهادی های رادیکال موقعیت و حتی امکانات داد تا بتواند عملیات آنها را مبنای این ادعاهای خود قرار دهد که همه معترضان سوریه جهادیان خطرناک وابسته به القاعده اند. و با این ادعا غرب را از حمایت از معترضان باز بدارد. گفته می شود که در سال 2011 وقتی اسد عفو زندانیان سیاسی را اعلام کرد این عفو فراگیر نبود ولی جهادی های رادیکال القاعده را شامل می شد. ماموران امنیتی فراری و از جمله یک مدیراطلاعاتی و امنیتی علوی بعد از فرار نقل می کنند که این برنامه اسد و دستگاه امنیت او کاملا عمدی بود (147-148). بنا بگفته مخالفان، این سیاستهای نرم اسد، حتی با نوعی همکاری با داعش ادامه یافته است. حتی بسیاری از نیروهای جبهه النصرت هم چنین اعتقادی دارند. نویسندگان معتقدند که این سازش کاری با داعش بمعنای اتحاد بر سر تضعیف و نابود کردن گروههای مخالف دیگر بویژه ارتش آزاد سوریه بوده است(221).
فصل 14 کتاب از این جهت خواندنی است که شیوه های نفوذ و حکومترانی داعش را توضیح می دهد. داعش در بطن هرج ومرج، نا امنی و دزدی در مناطق، بقیه رقبا را سرکوب می کرد. سپس بعنوان تنها نیروی حاکم در آن منطه، مردمی را که خسته، نگران و نا امید بودند چه بخاطر آوردن امنیت و چه بخاطر دادن شغل بسوی خود جلب می کرد. حفظ بسیاری از مشاغل بروکراتیک، درمانی، نانوائی، شرعی ونیز ایجاد مشاغل انتظامی از جمله اقدامات داعش بود. به این صورت خود را به تنها آلترناتیو تحمیل می کرد. با تحمیل تنبیهات شدید شرعی بر علیه “خاطیان” و معترضان، مردم ربائی، راهزنی و باجگیری , و ناامنی تجارت و باج گیری از طرف پایگاهها خاتمه می داد ( 224-225). حاکمیت داعش، بنا بگفته بعضی از ساکنان مینبیج با آنکه از حمایت مطلق برخوردار نبود ولی با مخالفت مطلق هم روبرو نبود. بسیاری از مردم می گویند صداقت آنها و نیز توانائی آنها در ایجاد نظم شدید و خلع سلاح عمومی و نیز قاطعیت آنها در رسیدگی سریع به شکایات کهنه و نو و محاکمات سخت گیرانه وبدون تبعیض ، بود که آنها را بر گروههای فاسد ارتش آزاد سوریه و یا گروههای اسلامی دیگر که یا وسیعا حقوق بشر را زیر پا میگذاشتند و یا به دزدی و فساد شهرت پیدا کرده بودند و یا با ملاحظه کاری های سیاسی قاطعانه عمل نمی کردند برتری می داد(224,225,226,). در موارد زیادی داعش اعضای خود را در قائم و یا دیر الزور بجرم باجگیری، دزدی و یا فروش تنباکویی که باید سوخته می شد اعدام کرده بود (227,228). با ایجاد گروههای هوادار و بسیج گونه مناصر مثلا در موصل، سپردن امور اجرائی بخود مردم محلی و کاهش حضور نیروهای مسلح در خیابانها، داعش با همه بیرحمی هایش حکومتی موثر در مقابل مخالفان ایجاد کرده است.
کتاب به نتایج و آثار استراتژی بوش بنام جنگ بر علیه ترور نمی پردازد. شاید از هین جهت هم باشد که دموکراتیزه شدن عراق به موضوعی ساده تبدیل شده و پیچدگی های تاریخی فرهنگی ، اجتماعی و ساختاری تنها در حد بدخواهی عوامل سیاسی تقلیل یافته اند. نویسندگان هم در تحلیل خود تا حدودی تضادهای بین القاعده و داعش را با حکومت سوریه کم عمق جلوه می دهد.
از نظر من کتاب از نظر فنی با کمبود اندکس اسامی و موضوعی و نیز لیست مناسبی از رفرنس ها رو برو ست. هر چند رفرنس ها در یاداشت های پایانی آمده اند ولی بازهم یادداشتها نه با شماره بلکه تنها با صفحه کتاب قابل ردیابی اند و این کار خواننده را مقداری دشوار می کند.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/85927?tztc=1 From
. * دکتر هوشنگ نورائی (ایوب حسن بر) مقیم انگلستان است و در حال حاضر بعنوان یک محقق مستقل کار می کند. قبل از این در دانشگاههای وست مینستر، لندن متروپولیتن، سواس و واریک تدریس و تحقیق کرده است.
Email: hnoraiee@gmail.com
سال انتشار 2015 بزبان انگلیسی، انتشارات ریگان آرتز نیویورک
[1] Michael Wiess and Hassan Hassan 2015
ISIS: Inside the Army of Terror
New York: Regan Arts
pp-xvi+270