خشونت های جنسی در ایرانشهر: تعمقی بر شرایط، واکنش ها و نیاز ها

خشونت های جنسی در ایرانشهر: تعمقی بر شرایط، واکنش ها و نیاز ها

نویسنده: ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی)

ایرانشهر مرکز شهرستانی به همین نام در استان سیستان و بلوچستان و به فاصله ای  بیش از ۱۵۰۰ کیلومتری تهران واقع است. بر مبنای آمار های رسمی، که صحت ارقام وهم  تعاریف از موضوعات را باید با احتیاط دید،  در سال  ۱۳۹۵  جمعیت شهر حدود ۱۱۰ هزار نفر  و شهرستان حدود ۲۵۰ هزار نفر، یعنی  حدود ۹ درصد جمعیت استان، است که اکثریت آنها بلوچ و سنی  هستند  که  با  رشد شتابان جمعیت  شهر و میزان بالای مهاجرت در چند دهه اخیر، از خصوصیات  عمدتا روستائی، و قبیله ای عشیره ای برخوردارند.

بر مبنای آمار های  ۱۳۹۵-۱۳۹۶ در  حدود ۹۶ هزار دانشجوی  دانشگاهی در این  استأن وجود داشت که نسبت به سال قبل  که  تعداشان  ۱۰۱ هزار نفر بود، کاهش چشمگیری نشان می دهد که منعکس کننده  کاهش عمومی در کل کشور بود. در سال۱۳۹۴-۹۵ بطور متوسط برای هر ۱۰۰ هزار نفر ایرانی ۵۵۳۰ دانشجو وجود داشت ولی  پائین ترین  رقم در میان  استانهای  ایران به سیستان و بلوچستان تعلق داشت که ۳۶۴۸ دانشجو به ازای هر ۱۰۰هزار نفر بود. حدود ۴۴ درصد دانشجویان استان  را زنان تشکیل می دهند. شهر ایرانشهرکه بعد از زاهدان و زابل مهمترین مرکز دانشگاهی  استان است دارای ۷ دانشگاه با حدود ۱۶۷۰۰ دانشجوی دانشگاهی است  که ۴۷ درصد انها را زنان تشکیل می دهند که رقمی بالاتر از متوسط استانی است. درسال ۱۳۹۵ ، ۴۸/۵ درصد فارغ التحصیلان لیسانس در استان زن بودند  اما این رقم برای ایرانشهر در حدود ۵۷ درصد بود. این ارقام بیان  حضور بالای  زنان  بعنوان یک نیروی چالشگر در این شهر است.

 اما از ایرانشهر وقتی  چهره  بهتری بدست می آید که  بطور همزمان به چند ین پدیده دیگر توجه کنیم و آن را در متن تحولات و شکاف های اجتماعی و فرهنگی گسترده تری در همان استان قرار بدهیم.

 استان سیستان و بلوچستان  بالاترین سطح بیسوادی در میان استانهای ایران را دارد. بطوریکه  ۷۶ درصد افراد ۶ سال ببالا (زنان ۷۰/۸ درصد) در مقایسه با ۸۷/۶  در صد (زنان ۸۴/۳ درصد) متوسط کشوری با سوادند. شهرستان  ایرانشهر بجز زاهدان و زابل تنها شهرستانی است که جمعیت شهرنشینی آن بیش از جمعیت روستائی و جمعیت با سواد آن ۸۰ در صد (مرد ۸۵ درصد و زنان ۷۴ درصد) گزارش شده  که  از نرخ متوسط  استانی بالاتر بود. اما  میزان نا موزونی در سطوح تحصیلی که کم سوادی  گسترده ای  را در کل استان و منجمله ایرانشهر بیان می کند  قابل توجه است.  این مسئله را بوضوح می توان در شکاف زیاد و بمراتب بالاتر از سطح متوسط کشوری،  بین قبول شدگان دوره ابتدائی، راهنمائی و متوسطه که بمعنای  ترک تحصیل وسیع بعد از دوره ابتدائی در کل استان و همینطور در شهرستان ایرانشهر است، مشاهده کرد. برای مثال رقم ترک تحصیلی  بعد از دوره ابتدائی و یا بعد از دوره راهنمائی  در هرمورد گاه به حدود  ۸۰  درصد می رسد و آنهائی که به دریافت دیپلم می شوند از یکدهم قبول شدگان دوره ابتدائی کمتر باشد . بعد دیگری از این ناهماهنگی را می توان در بی توجهی وسیع نسبت به علوم پایه نظری همچون ریاضی و فیزیک دید بطوریکه برای سال ۱۳۹۵- ۱۳۹۶میزان دیپلمه های ریاضی-فیزیک استان حدود ۴/۷۷  درصد بود  که ۳/۳۵برابر کمتر از متوسط کشوری که حدود ۱۶ درصد  بود می باشد.

در  این شهر و پیرامون آن دهها مدرسه و مکتب دینی زنانه و مردانه وجود دارد که تعداد طلبه هایشان به چندین هزار نفر تخمین زده می شود.  مدارس دینی که از سالهای ۱۳۷۰ به بعد بصورت چشمگیری در حال رشد بوده اند به شبکه هایی گسترده از مدارس دینی سنی در استان مرتبط اند که تعداد طلبه های اشان رقمی بین  دهها هزار تا بیش از صد هزار حدس زده می شود. تعداد زنانی که در مدارس بزرگ و یا مکاتب پر شمار وکوچکی که بمثابه شعبه های مدارس بزرگ مردان عمل می کنند بطور چشمگیری از تعداد طلبه های مرد فزونی گرفته است.

در همان حال میزان نا امنی های ناشی از راهزنی و دزدی و قتل بر مبنای آمار ۱۳۹۵ در شهرستان ایرانشهر، به نسبت جمعیت شهرستان های استان،  بالاتر از دیگر شهرستانها بوده است بطوریکه که  ۲۵ درصد “قتل های عمد”  استان  که ۲۰۰ مورد گزارش شده بود در این شهرستان رخ داده بود.

بمثابه جزئی از تحولات گستردهٔ شبکه های  ارتباطی  این  هم  قابل توجه است که در سال ۱۳۹۵  در استا ن با جمعیت ۲/۸ میلیون نفر  بیش از ۲  میلیون نفر از تلفن موبایل و ۶۳۰ هزار نفر از انترنت استفاده می کردند.  با آنکه این ارقام کماکان از سطح متوسط کشوری پائین ترند، با در نظر داشتن این موارد  و وجود عدم اعتماد متقابل گسترده بین اکثریت مردم محلی و اتوریته های دولتی،  می توان به درک روشن تری از خصلت  جامعه محلی و بحران های نهفته در آن دست یافت.

این تحولات بسیار سریع   از نو و کهنه ، قبیله و دین ، شهری و روستائی ملغمه ای ساخته است که در آن  درآمیختگی، پاره پارگی، کشمکش و رقابت های درونی، تبعیضات سیستماتیک و شکافهای گسترده اجتماعی به رشد و گسترش  نیروهائی ویرانگر و هراسناک  انجامیده  است.  مردم بنحوی احساس  می کنند که بدرون  شرایطی بسیار فرار و نا مطمئن پرت شده اند و همچون  مسافران سرگردانی در آمده اند که بطور مداوم وارد سرزمین های ناشناخته ای می شوند.  بدینگونه افراد خود را از همهٔ جوانب با نا امنی و ترس مدوام روبرو می بینند. در چنان شرایطی توسل به روابط نابود شده و یا در حاال زوال و ابزارهای سنتی برای مقاومتی خیالی  رشد کرده است تا به مردم  اطمینان بدهد  که پایشان در  سرزمینی شناخته شده محکم است.

در چنین پروسه ای از تحولات شتابان  و شکافهای  اجتماعی و فرهنگی،  موقعیت و شیوه های کنترل و فشار بر زنان بلوچستان را که  بصورت  نیروی جدیدی سر بر آورده اند را می توان بهتر توضیح داد. در این شرایط پر چالش و پر چاله زنان  شتابان بجلو رفته و هرجا و هر  زمان که فرصتی پیدا کرده اند از وقفه گاه های سنتی و بازدارنده   عبورکرده اند. آنها   در خیابان ظاهر می شوند. راه را پیاده طی می کنند تا  به محل درس برسند. در محیط درس با هم کلاسیان و در بیرون با مردان همسایه و بقالیان دور وبر بدون ترس لب به سخن می گشایند  و یا برای یافتن کار و مشاغل مهم  فرم  تقاضا می فرستند. آنها می خواهند خود همسرشان را انتخاب کنند، حتی بعضی با جرات خود را کاندیدای شورا ها و مجلس می کنند. در شبکه های اجتماعی با گروههای مطلوب خود چت می کنند. اینها زنانی هستند که با علاقه ای سر شار بدنبال بالندگی خویش اند. در این محیط آنها نیروی جدیدی هستند که بصورت چشمگیری  بدنبال افزایش  توان خویش بوده و بمعنای دیگر  نا امنی های  سنتی را به چالش کشیده اند.  بدیهیات گذشته  را بزیر سوال برده  و تلاش کرده اند از چنگ  ساختارهای سنتی بگریزند تا تعریفی جدید از  “خویشتن” ارائه کنند. بدین گونه زنان بصورت تهدیدی نسبت به   روابط  مرد سالاری در آمده اند  و حامیان روابط مرد سالاری  هم تلاش می کنند بر ترسی غلبه کنند که در رابطه با زنان وجودشان را فراگرفته است.

 بر متن چنین اوضاعی بود که مولوی طیب ملازهی امام جمعه سنیان   و رئیس مدرسه دینی شمس العلوم ایرانشهر در تجمع دینی بزرگ عید فطر و با زبانی دینی بخود جرأت داد از  وقوع خشونت جنسی در ایرانشهر سخن بگوید.  بعد از دستگیری فردی به اتهام تجاوز و بر اساس اعترافی که گفته می شد  او و عده ای دیگر به ۴۱ زن تجاوز کرده اند، این خبر از هرجهت همچون انفجار بمبی  هولناک در آمد  که صدای آن بسرعت نه تنها در شهر  و استان بلکه در سطوح کشوری و حتی جهانی پیچید.  هرچند امکان روشن شدن  ابعاد این  واقعه در چنان محیطی وجود ندارد، ولی خبر تجاوز به ۴۱ زن جوان در  ایرانشهر شوکی ایجاد کرد که نمی توانست ترس و وحشتی  را که روابط عاطفی و خصوصی را هدف گرفته بود با اضطراب ناشی از تحولات و هراس ناشی از ناامنی های متمادی، و شاید هم  متاثر از جنگ قدرت در میان بعضی از صاحبان مقامات و نفوذ،  با هم در نیامیزد.

واقعه ایرانشهر جوانبی از بحرانی نهفته در مورد موقعیت زنان را که بیش و کم  در روابط  محافظه کارانه و سنتی جامعه پنهان بود بیشتر آشکار ساخت. با وجود محکوم کردن عمل تجاوز از همه سو،  پاسخ به این  مسئله  در روابطی  هیبرید، نمی توانست با زبان های متفاوتی بیان و تعبییر نشود. علیرغم همه تفاوتها تاکید بر کنترل زنان نکته مشترکی بود که  در پاسخ همهٔ  نیروهای سنتی و محافظه کار از دستگاه رسمی قضائی  گرفته تا رهبران نهادهای  دینی سنی و نیروهای قومی-عشیره ای دیده می شد.

کنترل زنان از زاویه دیدی  محافظه کارانه امری بهنجار برای تامین حفاظت زنان تلقی می شود  و عمل تجاوز امری نا بهنجار و خشونتی بیرونی بر علیه نظم خانواده، جامعه  و زنان. بر این اساس رابطه بین کنترل و خشونت  قطع می شود و یا خشونت تنها بمثابه  ابزاری  در خدمت کنترل توجیه می شود. اما از زاویه انتقادی  کنترل با  قدرت ، سلطه و  خشونت ارتباط دارند.  خشونت عنصر  مشترک بین کنترل از درون و تجاوز یا کنترل از بیرون است. بر متن در هم آشفتگی و فراری ارزش ها و روابط ،  شرایط تبدیل یک خشونت به خشونت دیگر  و یا یک نوع کنترل به نوعی دیگر تسهیل می شود.  سلطه و خشونت  را هم مشکل است بتوان از تبعیض و تحقیر جدا ساخت.

از این طریق تبعیض و تحقیر بعنوان بخشی از ارزش های “اخلاقی” هم بوسیله   قوانین کشوری و هم در باورهای مرد سالارانه مسلط دینی و غیر دینی تقدیس می شود.  این ارزش ها  هر روز در معاشرت های روز مره،  در محیط خانواده، مدرسه، کار، آموزش و رسانه های اجتماعی بنحوی  بازتولید می شوند تا جهان بینی سلطه جویانه ای برای کنترل بر زنان ساخته شود.  بلوچستان هم نه تنها از این جهت مستثنی نیست بلکه با توجه  به بافت اجتماعی منطقه و رشد نیافتگی جنبش های زنان، از جهاتی  زنان موقعیت نا مناسب تری نسبت به مناطق مرکزی ایران دارند. واکنش های دولتی –قضائی و بخش مهم نیروهای محلی نسبت به  واقعه ایرانشهر هم اغلب بیانگر این  ارزش ها بود.

پاسخ رسمی دستگاه قضائی که با سیاست های  دستگاه امنیتی و نظامی در  آمیخته است بیان بسیار روشنی از قانونی کردن خشونت و نقض آشکار حقوق ابتدائی زنان  بود.  تلاش برای مماشات و سر پوش گزاری و تهدیدها و محدودیت های مقام قضائی نسبت به مولوی طیب و فرمانداری ایرانشهر بر این اساس که اظهارات آنها دخالت در امور قضائی و یا تهدید امنیت ملی  و یا ایجاد اغتشاش  و بی آبرو سازی نظام  تلقی می شد،  در همین راستا معنی پیدا می کند. بنا بگفتهٔ حمیدی رئیس دادگستری استان فردی بعنوان  لیدر که مردم را برای اقدامات ضد امنیتی دعوت میکرده در ایرانشهر دستگیر شد. دادستان زاهدان علی موحدی راد  وقتی هم  سخن از تایید تنها یک مورد تجاوز در پزشکی قانونی به میان آورد  بازهم اعلام کرده  که باید روشن شود که ارتباط شاکی و متهم با رضایت بوده و یا اکراه.

در واکنش های محلی چه از جانب  مولوی های امام جمعه سنی که عمدتاً دارای نفوذ گسترده ای در میان مردم سنی محلی دارند و از تریبونهای بسیار مهمی استفاده می کنند،   و چه از جانب بعضی از  شبکه  های اجتماعی متعلق به نیروهای  عشیره ای-قومی  از عبارات رایج حجاب، غیرت، حیا ، ناموس بطور مکرر استفاده می شد.  در ادبیات غالب هم از وجود زنان  نه بعنوان  زن، شهروند، همنوع و انسان برابر بلکه تنها بعنوان جزئی از روابط عاطفی -خانوادگی و آمیخته با زبان ترحم، و حس برتری جوئی  پدر سالارنه،  یاد می شد. خطاب  زنان بعنوان “خواهران ” ، “مادران ” و یا “دختران ” “ما” ی مردان هم بیش از آنکه بیان احترام و همبستگی و قبول برابری  آنها باشد بیان احساس گناه  و ترس دائمی و تحقیر زنان بود. سر زنش هاعمدتاً بر آبرو و غیرت خانواده و جامعه “بلوچ” تکیه داشت و بندرت متوجه  رنج و آزار زنان خشونت دیده بود.  البته باید بصورت محتاطانه اضافه شود که احتمالاٌ بعضی بدون اینکه چنین برداشتی از این مفاهیم داشته باشند چاره ای جز استفاده از آنها نداشتند و بعضی هم شاید برای بیان نگرانی خود تنها به این نوع الفاظ دسترسی داشتند.

در تلاش های محافظه کارانه  زن همچون یک شيء قابل  تصرف دیده می شود  که برای “ما”ی مردان   تصوری از  اطمینان  ایجاد کند. با چنین تصوری از  زنان صلاحیت و قدرت تصمیم گیری و مشارکت آزاد و برابر سلب می شود تا کنترل بدنی بر آنها کامل شود. بدور از انظار نیست که تهدید روابط مردسالارانه  تاکید بر تبعیض، تحقیر  و نابرابری زنان را دوچندان  کند  تا به طرفداران  روابط مرد سالاری اطمینان  بدهند که جایگاهشان برای کنترل زنان چه از نظر روحی و چه فیزیکی همچنان نیرومند است. برگشت خیالی  به  یک دوران “طلائي” که  بر “خواهران” و “دختران” کنترل وجود داشت و  “غیرت” ، “مردانگی” و “بلوچی” یت  هم این کنترل را تضمین می کرد و زن  “خطا کار” و متهم  هم پاسخش را با سنگسار، بریدن عضو  و یا گلوله های مردی عشیره ای می گرفت بیان نوعی ترس آمیخته با خشم و اضطراب بود که بطور گسترده ای در شبکه های اجتماعی محلی دیده می شد.

خشم نسبت به تجاوز به زنان از هرجهت، منجمله از  جانب نیروهای محافظه کار، قابل فهم است. ولی حرکات خشم آگین بخش قابل توجهی از مردان نه بمنظور پذیرفتن توانمند شدن  زنان بلکه در جهت اطمیان دهی بخود ، مقابله با ترس از تحولات شتابان این دوران، و  ایجاد موانع در شکل گیری حرکات اعتراضی و سازماندهی مستقل زنان است  تا  سلطه بر آنها  و حتی خشونت خانگی امکان دوام داشته باشد. اقددامات و زبانی که این نیروها بکار می گیرند  اساساً در جهت تحقیر و اشاعه حس فرودستی و تسلیم و کنترل زنان است که در تحولات ناگزیر عصر جهانی شدن در حال تبدیل به نیروئی بالنده  هستند. با آنکه در سیستان و بلوچستان زنان نسبت به چند دهه قبل بمراتب نیرومند تر شده اند ولی هنوز در حلقه بسیار ضعیف این زنجیرهٔ پیچیده  از نا امنی ها قرار دارند. در چنان شرایطی   ترس از خشونت  خانوادگی و قضاوت های منفی در جامعه امکان اعتراض و یا حتی صحبت نسبت به تجاوز بیرونی را برای زنان  محدود می کند. غلبه بر چنین ترسی  یک گام اساسی برای مقابله خشونت جنسی است.

برای مقابله با خشونت جنسی مقبول ترین راه این است که در پهنه های اجتماعی، اقتصادی،  سیاسی و فرهنگی زنان از آزادی و برابری با مردان بر خوردار شوند. نابرابری زنان  مسئله ای اجتماعی و تاریخی است و این درک  انتقادی  زنان پیشرو که گفته اند  “تاریخ را مردان ساخته اند” هم از این جهت درکی انقلابی بوده است که زنان را بسوی توانمند شدن برده است.  توانمند شدن زنان ارزشی انسانی و اخلاق است که مشارکت فعال نیمی از جمعیت را در بالندگی و شکوفائی یک جامعه تامین می کند. توانمند شدن  زنان را  غیر  اخلاقی و یا ضد اخلاقی دانستن  در واقع بمعنای صدور جواز کنترل، تحقیر و سرکوب زنان است که راه را برای وقوع هر نوع خشونتی نسبت به زنان هموار می کند.

توانمند شدن  زنان هم بدون تلاش خود آنان حاصل نمی شود. اعتراضات زنان ایرانشهر   می تواند مقدمه ای برای ساختن یک جنبش نیرومند زنان در بلوچستان قرار بگیرد تا آنها آزادی و برابری خود را مطالبه و برای تحقق آن ها تلاش کنند. زنان با توانمند شدن خود می توانند خشونت ها  را نه تنها در بعد فیزیکی و جنسی آن  بلکه از زوایای  اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن هم  تعریف، شناسائی و مورد هجوم قرار دهند.

First published in Gooya: news.gooya.com/2018/07/post-16391.php

Share