هوشنگ نورائی (ایوب حسینبر)
اخیراً دو زن جوان از روستایی بنام ترکانی دشتیاری که بدون اجازه خانوادههای خود، به زاهدان رفته بودند بشدت به “اعمال ناشایست” متهم شدند و تحت فشار شدید بها صطلاح “اظهار ندامت وپشیمانی” با خانواده خود توافق کردند که اگر برگردند انها را مورد آزار قرار نمیدهند. اما وقت برگشت در جائی نرسیده به ترکانی افرادی راه را بسته وهر دو دختر را پیاده کردند و در پیش پدرشان به قتل رساندند. این خبر برای مدتها پنهان ماند و بدنبال پخش این جنایت عده ای از زنان بلوچ در بیانیهای تحت عنوان “بیانیه جمعی از بانوان فعال در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استان در محکومیت خشونت و جنایات علیه زنان” صدای خود را بلند کردند. (به ضمیمههای 1 و 2 مراجعه کنید)
جمهوری اسلامی مهمترین مانع در جهت برابری و آزادی زنان در ایران بودهاست. اما روشن است که موانع به دستگاههای رسمی حقوقی، سیاسی وایدئولوژیکی کشور محدود نمیشود. بلکه قدرت و نفوذ سنتها و روابطـ مبتنی بر سلطه مردان در نظام اقتصادی-سیاسی موجود همه بر علیه زنان عمل کرده و میکنند. ولی باوجود این، در ایران مقاومت شجاعانه زنان در عقبنشاندن و یا توقف بسیاری از برنامههای ستمگرانه رژیم هم فراموش نشدنی است. ما بطور مرتب شاهد مقاومت زنان در زندگی روزانه و در مقابل دستگاه پلیسی کشور و مشارکت فعالانه آنها در اعتراضات خیابانی و اعتصابات بودهایم. همانطور که در چند سال قبل هم شاهد دختران خیابان انقلاب بودیم که به خاطر گرفتن حقوق ابتدائی خود کتک خوردند، مورد توهین قرار گرفته و زندانی شدند. همیشه هم در مورد زنانی شنیدهایم که در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی بیعدالتی را با صدائی رسا به چالش می کشند. یکی از نتایج اساسی مبارزات زنان که از همان ابتدای انقلاب بصورت یک جنبش رهائیبخش درآمد گسترش آموزش, آگاهی و احساس تواتمندی زنان، هرچند بهصورت ناموزونی، در سراسر کشور و از جمله بلوچستان بود.
در بلوچستان هم ، در حاشیهای که اغلب صداها گم می شوند و یا کمتر شنیده میـشوند، بسیاری از زنان با وجود فشارهای بیرحمانه از مقاومت دست برنداشتهاند. جنایتی که برای دو زن جوان اتفاق افتاد چیزی جز سرکوب وحشیانه نوعی از مقاومت زنان در این منطقه نبود. شرایط جهانی طوری است که انزوا و دور افتادگی و بی خبری از رویدادها دیگر بی معنی بهنظر می رسد ولی واقعیت این است که در کنار روابط “هژمونیک مردانه”، زنان بشدت تحت کنترل، و حرکات و رفتار آنان (البته بسیاری از معترضان آسیبپذیر دیگر) تحت نظارت شدید دستگاههای سیاسی، انتظامی و نهادهای مردسالارانه قرار دارد. باوجود این، بخشی از زنان بلوچ مانند بسیاری از زنان در جاهای کمتر توسعهیافته گلوبال جنوب، هرچند بهصورت ناموزون و با گرایشات متفاوتی، به این اگاهی رسیدهاند که برای برابری خود تلاش کنند و صدای اعتراض خود را به بیرون برسانند.
تعجبی نیست که حتی بسیاری از زنان که تحت فشار و یا قبول سنت و دین در زیر مقنعه پنهان شده و یا خانه نشین شدهاند، اغلب و تا میزانی، به این پیبردهاند که آنها چه در ذکاوت و تحصیل و خلاقیت و چه در توان تصمیمگیری و اداره امور کشوری در هر سطحی که باشد بهیچوجه از مردان کمترنیستد. این تصوری است که سنتهای کهنه و سلطه گرانه را حتی در بلوچستان بنحوی بزیر سؤال می برد. (به مقالات من در مورد مدارس دیوبندی وزنان مراجعه کنید)[1].
سنت زمانی ترک بر می دارد که در ذهن حاملان آن، سؤال ایجاد می شود. زمانی که یک امر بدیهی سایش پیدا می کند. زمانی که افراد در پروسه پرسشگری به جستجوی انتخاب میروند. زمانی که تلاش می شود پاسخ نه از بیرون بلکه از درون (عقلانی) یافت شود. در حوزه جنس و جنسیت سؤالها تقریبا دیر وقتی است برای بخش مهمی از زنان بلوچ هم ایجاد شدهاست. و تعجبی هم ندارد که چنین شرایطی به بحران اجتماعی-جنسیتی بینجامد. ولی تحقق آزادی و برابری حتی در چنین شرایطی از تکانهای بزرگ اجتماعی نتیجه یک جبر تاریخی نخواهد بود بلکه نتیجه تلاش و مبارزهای است که باید بر علیه روابط بازدارنده و نیروهای محافظه کاری که ارزشها و نهادهای حاکم را در کنترل داشته و آنها را تولید و باز تولید میکنند، صورت بگیرد. ما میبینیم که اکنون گروههائی از آنها با صدائی رسا برای آزادی و برابری خود به میدان آمدهاند. آنها میخواهند آزادانه مسافرت کنند، آزادنه همسریابی کنند، آزادنه تصمیم بگیرند و آزادانه سرنوشت خود را تعیین کنند. اما موانع خاص در بلوچستان چه هستند؟.
از موانع کلان در سطح کشوری که بگذریم، در بلوچستان گرایشاتی از دین مداری و قوم مداری وجود دارند که گاه بموازات همدیگر و گاه بصورت بهم تنیدهای بر علیه آزادی وبرابری زنان تبلیغ و عمل می کنند. اما نمی توان رشد این گرایشات را از پروسه سلطه و تبعیض دستگاه سیاسی و ایدئولوژیک حاکم در کشور که خود خصلتی قومی و دینی بهخود گرفته است، و حتی فراتر از آن تحولات جهانی که در پروسهای تناقضآمیز به ابعاد گستردهای از ناامنیها نیز دامن زدهاست کاملاْ جدا کرد. و اینکه سلطه و تبعیض در چنان شرایطی می تواند اعتقاد به تبعیض معکوس و واکنشی دامن بزند و گروه و یا بخش مهمی از گروه مورد تبعیض را خواسته و یا ناخواسته بسوی اشکال نوینی از مرزهای بستهتر گروهی و بازسازی سنت های کهنه (قومی و دینی و غیر آن) براند.
در عرصه دینی مسلما نگرش یکپارچهای وچود ندارد، ولی تجربه طالبان در افغانستان نسبت به زنان، هر چند بر متن سیاسی متفاوتی ما را بر نگرش دینی مسلط در بلوچستان تا حدود زیادی آشنا میکند. تبلور چنین دیدگاههائی در برخورد به سریال شمبل و شاهی، واقعه دختران ایرانشهر، بیانیه شورای مفتیان مدارس دینی سراوان و سیب و سوران و مهرستان و یا نمونههای متعدد دیگری بخوبی دیدهشدهاست. در سخنرانیها وبیانیههای اتوریتههای دینی مکرراْ شاهد تهدید و تحقیر دختران مدارس، معلمان و هنرمندان (با زبان تحقیر نژادی بعنوان لودی و یا استه کار) بودهایم.
با پیروی و حمایت از با سیاستهای کلی رژیم ، و یا در رقابت با آنها، بندرت می توان یک تریبون مردان دینی را یافت که برنامه تهدید و تسلیم زنان را بمیان نکشد و سعی نکند نابرابری زنان را امری الهی و مقدس قلمداد کند. صدها موسسه محلی بطور شبانه روزی تلاش میکنند که زنان را هم از نظر فیزیکی و هم رفتار وعمل در کنترل داشته باشند تا بگفته خود در عرصه بهاصطلاح دین، حیا، حجاب و عفت که از قدرتمندان حاکمیت شیعی و یا بعضی همسایگان سنی فرامرزی عقب نیفتند. دستگاه قانونی مبتنی بر تعابیر صریحاً تبعیض گرانه موجود از دین (در ایدئولوژی حاکمان و غیر حاکمان) هم با خصلتی انتقام گیرانه مبتنی به خون بها و قتل زن “بی غیرت” و غیر آن، نمی تواند برای زنان جامعه عدالت بهمراه داشته باشد.
در عرصه قومی هم علیرغم درک ذات گرایانه یکسان آنها از هویت، نگرش یکپارچهای از قومگرائی وجود ندارد. ولی در میان بلوچها قومگرائی عمدتا به دوشکل ظاهر شدهاست: قومگرائی قبیلهای و قومگرائی سیاسی (ملی)، هر چند از نظر عملی آنها بشدت در هم آمیختهاند. قومگرائی قبیلهای عمدتا در راستای سیاستهای رژیم برای دلال سازی مرزی در منطقه شکل گرفتهاست. سرطایفهها هم با این امید که از بخشی از موقعیتهای سیاسی، منابع موجوداقتصادی، اطلاعاتی و شغلی را در محیط خود برخوردار شوند، به این واسطگیها تن دادهاند. ساختن طایفه در خیالی ترین شکل خود هم بدون باز سازی مقداری از سنتها یی که آن نوع طوایف خود را با انها تعریف میکنند نمیتواند به حد اقل موفقیت هم برسد. از کسانی که در جامعه امروزی طایفه و قوم و سردار و حاکم و میر می سازند نمی توان انتظار داشت که به عملکردهایی در زمینه انتقام گیری خونی و غیرت برای کنترل زنان و رجوع به سنتهای کهنه و سرکوبگرانه دیگر بر خوردی انتقادی داشته باشند.
در چند سال اخیر طایفه سازی به رویکرد مهم بخش بزرکی از ناسیونالیستهای قومی (قومگرایان ملی)هم تبدیل شدهاست. آنها از یکسو تلاش می کنند ارزشها و ساختارهای کهنه و پاره پاره طایفهای را بمثابه میراث گذشته و باصطلاح “اصالت بلوچی” ارج گذاشته و بازتولید کنند و با ارائه تصویری خیالی از یکپارچگی، تحت عنوان هماهنگی، اتحاد و همبستگی “ملی” و یا قومی، به انکار تفاوتها و شکافهای جنسیتی و طبقاتی درونی پرداخته و امکان انتقاد از درون را به حد اقل ممکن می رسانند. بویژه در مورد زنان، اتفاقات ناگوار خشونت و انتقام گیری ناشی از چنان روبطی، چه در گذشته باشد و چه حال، و چه خانوادگی باشد و چه قبیلهای، بخاطر “عفت” و یا ” عزت” و بزرگداشت یکپارچگی و “آبروی” ملی، قومی و یا خانوادگی مخفی می شود و اگر هم به بیرون درز کند از تحلیل جدی باز می ماند و یا پاسخ محتمل و ساده این خواهد بود “دولت” ویا “مزدوران دولتی” و یا عوامل “خارجی” ویا “استعماری” دست به این کار زدهاند تا از دیدگاه ذات گرایانه آنان “ملت تاریخی بلوچ” را بدنام کنند! و یا از کاروان پیشرفت عقب نگهدارند.
ازنظر ایدئولوژیکی این نگرش بشدت محافظه کارانه، در ذهن یکپارچه و غیرتمند عدهای چنان “منجمد” یا بازسازی شدهاست که در چنین صحنه بسته گروهی برابری و آزادی در روابط بین مردم، و بین فرد و جامعه وبین زن و مرد به شکلی ملموس دیده نشود، چون آزادی قومی ازهمه آزادیهای مشخص دیگر، از جمله آزادی زنان، مقدمتر است. و چون فرماندهی این جبهه از نبرد قومی از قبل در تصرف مردان قدرت مند و غیرتمند و ناموس پرست است سخن از آزادی و برابری زنان دیده و شناخته نمی شود. آزادی تنها برای عدهای از مردان برگزیده معنی دارد چون آنها نقشه راه را برای دست یابی به آنچه بصورت بهشت آسمانی و زمینی تبلیغ میکنند در دست گرفتهاند.
با آنکه بعضی از گروههای ناسیونالیست قومی بدرستی در مرام نامهها و “منشور”های خود از آزادی و برابری زنان صجبت می کنند ولی تعهد آنها اغلب از این اظهارات فراتر نمی رود بویژه از این جهت که اغلب کارشان در ستایش و تحکیم و بزرگداشت اتحاد با کسانی است که نقض حقوق زنان را از افتخارات خود می شمارند. بیاد دارم که چندین سال قبل وقتی بعنوان سخنران در یک کنفرانس به تناقضات و تخاصمات درونی اجتماعی در بلوچستان اشاره کردم و به مثالهائی دفن زنده زنانی را در در گوشهای از بلوچستان پاکستان و مورد گردنزنی وخصلت بمبگذاریهای انتحاری جندالله برای استقرار یک حاکمیت اسلامی اشاره کردم عدهای از بلوچها که بعضی از آنها حالا نقش ایدئولوگ و مشاور بعضی از جریانات ناسیونالیستی را بدوش می کشند بر آشفتند و آنها را موجب “آبرو ریزی” برای ملت بلوچ و مایه خشنودی رژیمهای پاکستان و ایران قلمداد کردند.
اما بهم تنیدگی این نگرش دینی با قوم مداری به این صورت دیده شدهاست که نه همه ولی بسیاری از ناسیونالیستهای قومی و عدهای از دلالان باصطلاح شبکهای تمام حوادث ناخوشایند نسبت به زنان و گروههای آسیبپذیر اجتماعی را برای باصطلاح حفظ آبرو و غیرت دینی و بلوچی ولی در واقعیت امر بمنظور کالائی کردن، خالص سازی و یکپارچه بینی مسئله “بلوچ”، مورد سکوت قرار دادهاند تا آن کالا را به قیمت خوبی بفروشند. برای عدهای از دلالان منفعت طلب، بویژه در خارج، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که بتوانند از تعدادی از شبکههای رسانهای رسمی که عمدتا مهارت اشان در راه اندازی و مدیریت کشمکشهای نیابتی در رقابتهای منطقهای است نان بخورند. بنابراین، منافع مردان دینی و قبیلهای طوری است که انها را از برخورد جدی نسبت به مسائل زنان عاجز می کند چون تصور میـکنند برای محافظت از دین و خلوص و یکپارچگی قوم و یا ملت باید وحدت را حفظـ کنند. بهعبارت روشنتری از نظراین گروههای محافظهکار مصالح دینی و یا مصالح قومی باید بالاتر از تحقق آزادی و حقوق برابر زنان باشد. در ارتباط با همین شیوه تفکر بعضی استدلال می کنند که آزادی و برابری زنان با مردان در چامعه درکی غربگرایانه از توسعه و مدرنیسم است که با شرایط و شیوه فکر مردم در بلوچستان (و یا بطور کلی جوامع اسلامی و یا شرقی) خوانائی ندارد.
هرچند در همه این روابط سلطه مردان روشن است ولی قدرت و تسلط مردان در پهنهای وسیعتر پیچیدهتر از آن است که با درکی ذات گرایانهای از مردسالاری قابل توضیح باشد. در کنار علل گوناگونی که در تبعیض و کنترل زنان وجود دارد کنترل آنان تا حدود زیادی هم خصلت اقتصادی دارد. آنها بخش اساسی نیروی کار بیمزد و یا ارزان را تشکیل می دهند. در بلوچستان هم زنان بیش از همه در شبانه روزکار می کنند. نظافت کاری، آشپزی، پرورش شبانه روزی فرزندان و تغذیه حیوانات خانگی و گرد آوری دانهها و محصولات گیاهی و انبار آنها ، سوزن دوزی و حصیر بافی و تحمل زحمات مهمانداری و غیر آن گویا جزئی از “ذات” زن بودن است که هیچ مزدی به آن تعلق نمی گیرد. این از نظر اقتصادی، مانند هر جای دیگر، البته با شدت کمتر و یا بیشتر، بمعنی استثمار بیرویه زنان هم در محیط خانوادگی و هم در سطح جامعهاست. این بمعنای کاهش هزینه اجتماعی هم برای دستگاه دولتی و هم کاهش هزینه تولید و توجیه ساعات کار طولانی و حد اقل دستمزد در عرصه تولید وبازتولید روابط سرمایه دارانهاست. اگر چه، و علیرغم اینکه، نمی توان گلوبال شمال و گلوبال جنوب را از نظر درونی هم دو قطب یکپارچه دید ولی در موقعیت زنان بین این دو جهان شکاف عمیقی وجود دارد.
از توضیحات بالا می توان نتیجه گرفت که زنان در بلوچستان با آنکه نیروئی یکپارچه نیستند، با چندین لایه تبعیضآمیزی که دولت اسلامی از بالا و گروههای بسته دینی-قومی در ردههای میانی و پائین ایجاد کرده و از آنها دفاع می کنند گیر افتاده و در نتیجه ارتباط، مشارکت اجتماعی و سیاسی و برخورداری آنان از منابع اقتصادی به حد اقل ممکن رسیدهاست.
زنانیکه اخیراَ در بیانیههائی اعلام موجودیت کرده و به صراحت به “محکومیت خشونت و جنایات علیه زنان” پرداختهاند بخوبی موقعیت خویش را در یافتهاند. جسارت و توانائی آنها در انتقاد به روابطـ موجود بدین معنی است که مشکلی که زنان با آن روبرویند فراتر از نگرش عمیقا محافظهکارانهای است که در پوشش بلوچیت و یا ایرانیت/فارسیت و یا شیعیگری و سنیگری عمل میکند. مسلما حرکت ارزشمند آنها با پیوند به اعتراضات گسترده عدالتخواهانه و برابری طلبانه همه زنان، بویژه حرکات زنان ایران، (و البته جهان) و نیز محکوم کردن هر نوع تبعیضی (جنسیتی، قومی، نژادی، طبقاتی و…) عمق بیشتری پیدا می کند.
در جهان امروز آزادی و برابری دریک جامعه، بدون آزادی و برابری زنان معنی ندارد. تحقق آزادی، برابری و مشارکت گسترده زنان مهمترین بیان پیشرفت و توسعه در یک جامعه امروزی است. اکنون که، با اعتراضات شجانهای، زنانی در بلوچستان روزنهای بسوی آزادی و برابری گشودهاند و به این امید دامن زدهاند که میتوان نیر وهای محافظه کار و در بند کننده را در این منطقه کم توسعه هم بعقب راند، لازم است از طرف همه کسانی که به برابری، آزادی و جامعهای عاری ازتبعیض اعتقاد دارند آنها را مورد حمایت قرار دهند. نیروهای محافظه کار جامعه و رژیم حاکم ازحرکات آزادیخواهانه زنان وحشت دارند و طبیعی است که خشم خود را برای سرکوبی و یا نادیدهگرفتن آنها بصورت پنهان و یا آشکار نشان میدهند.
ایوب حسینبر (هوشنگ نورائی) 20 ژانویه 2022 -لندن
ضمیمه ا
*بیانیه جمعی از بانوان فعال در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استان در محکومیت خشونت و جنایات علیه زنان*
*۱-* زنان و مسائل، نیازها، خواستهها، آرمانها و رویاهای آنان همواره در ساختار و مسائل فرهنگی، اجتماعی و تفاسیر خاص، محدود و محاط کننده فقهی و مذهبی قرار گرفته و عملا” در بسیاری از موارد این زنان بوده اند که صدای برابری خواهی، تعالی و ترقی طلبی و آزادیهای مشروع و قانونی آنان بدلیل اعمال اقتدار جامعه مرد سالار استان به انزوا رفته و شنیده نشده است. به طوریکه در همین سالهای اخیر جدا از محدودیتها در ارتقا و توسعه زنان، زنان بسیاری قربانی خشونتهای خانوادگی و فامیلی شده اند که آخرین مورد این خشونتها، جنایت دلخراش علیه دو دختر این سرزمین بود، که قربانی شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نابسامان و تقریباً ضد زن در استان سیستان و بلوچستان شدند. بنابراین جمعی از بانوان این سرزمین تصمیم گرفته اند که با امضای این بیانیه ضمن محکومیت شدید این جنایت، توجه، همدلی و همراهی افکار عمومی، نخبگان و ارکان مختلف حاکمیت را در کاهش آلام، معضلات، آسیبها و مسائل مرتبط با زنان جلب کنند:
*۲-* متاسفانه زنان استان سیستان و بلوچستان علی الخصوص زنان بلوچ، در فرهنگ جمعی و قبیله ای با ساختار طایفه ای مردسالار و تفاسیر افراط گرایانه از شریعت با مسایل و مشکلات فراوانی مواجه هستند، مسایلی مانند: نگاه تحقیر آمیز و جنس دوم داشتن به زن ، دیدن زن به مثابه دستگاه تولید مثل، محاط و محدود کردن زن به خانه و عدم باور به تحصیل و اشتغال زنان، چند همسری و مشکلات فراوان مرتبط با آن، ازدواجهای اجباری وطلاق، مسأله مهم کودک همسری، خشونتهای خانوادگی و قتلهای ناموسی، محاکم رسمی و غیر رسمی در تسلط مردان، نرخهای بالای بیسوادی و کمبود توانمندیهای مهارتی، نگاههای افراطی در سبک زندگی و انتخاب پوشش، نگاههای نابرابر و ناکارا در مسأله ارث و حقوق زنان، متزلزل بودن بنیانهای سنتی در مواجهه با مدرنیسم و شرایط آنومیک دوران گذار و… از جمله مسائل مبتلابه جامعه زنان سیستان و بلوچستان هستند و برای کاستن این مسایل اراده جمعی و همراهی همه ارکان جامعه را می طلبد.
*۳-* متاسفانه در سالهای اخیر تعداد قابل اعتنایی از زنان و دختران سیستان و بلوچستان، بدلایل متعدد قربانی خشونتهای خانوادگی و طایفگی شده و در گورهای بی نام و نشان دفن شده اند. در آخرین مورد این قتلها، دو دختر جوان در شهرستان چابهار بودند که آماج گلولههای جهل قرار گرفتند.
*۴*- جامعه سنتی سیستان و بلوچستان نیز همانند دیگرجوامع در حال گذار، شاهد سست شدن بنیانها، مناسبات و بایدها و نبایدهای عرفی و سنتی از یک طرف و عدم اخذ وجوه دنیای مدرن نظیر: قانونمندی، عقلانیت، تعهد کاری و حرفه ای و…از طرف دیگر است. در دوران گذار شاهد بحران هویت، سرگشتگی و افرایش برخی از کجرفتاریها علی الخصوص در برخی از مناسبات و روابط جوانان هستیم. دختران و پسرانی که به دلیل نداشتن مهارتهای اجتماعی و بنیادی مانند: «خود مراقبتی»، «ناآگاهی از شیوه ی تعامل و روابط صحیح درجامعه»، «استفاده مناسب از فضای مجازی و نداشتن و مهارت و سواد رسانه ای» ، «شیوه مواجهه با دامهای پهن شده در فضای مجازی»، و همچنین نظارت ناکافی و صحیح خانوادهها بر رفتار فرزندان و برخی از خشونتهای خانگی، مکان امن خانه و خانواده را برای یافتن دنیایی بهتر و زندگی رویایی شان ترک می کنند و متاسفانه درغالب موارد ضمن افتادن در دام سواستفاده گران و شکارچیان و ناکامی در تحقق رویاهایشان مجبور به بازگشت به خانه می شوند و خانواده هم متاثر از ارزشهای غلط قبیله ای، بجای اینکه با این فرزندان که از پوست و گوشت خانواده هستند با مهر و بخشش برخورد کند، در غالب موارد با شدیدترین شکل خشونت که همانا قتل است، با آنها برخورد می کند.
*در پایان:*
– جنایت اتفاق افتاده در شهرستان چابهار را به شدید تربن وجه محکوم می کنیم و از مسوولان قضایی و نظارتی می خواهیم که ضمن مجازات عاملان جنابت ، قصوری که از در ابن رخداد تلخ متوجه دستگاههای متولی است را بررسی و عاملان آن را محاکمه کند .
– خانوادهها، ضمن توجه به تغییرات و پوست اندازی جامعه و سبک زندگی جوانان، نظارت و مراقبت کافی را داشته باشند.
– آموزش و پرورش و دانشگاهها ، باید محتواهای لازم را برای آگاهی بخشی و توانمند سازی نوجوانان و جوانان فراهم کنند .
– دستگاههای متولی ، رسانهها و فعالان اجتماعی و مجازی استان سیستان و بلوچستان نیز با تولید محتواهای لازم ، جوانان را در استفاده درست از شبکههای اجتماعی و مهارتهای استفاده از رسانهها آموزش دهند.
– انتظار می رود، در چنین جرائمی که در خیلی از موارد بدون شاکی خصوصی هستند، مدعی العموم و دادستانی ورود پیدا کرده و تعقیب و اجرای حکم برای قاتلین را با جدیت داشته باشند.
– دستگاههای اجرایی که به صورت مستقیم رسالت خدمات رسانی، حمایت و توانمندسازی جامعه زنان را بر عهده دارند، نسبت به چرخه تلخ و خشونتهای مختلف نظیر زن کشی و قتلهای ناموسی برنامههای اثر گذار و مداخلههای موثر داشته باشند.
سارا خوشخوی// سعیده خاشی // ثریا ریگی/ژیلا میرمرازدهی /الناز امیریان/حوا نارویی/یاسمین بارکزایی/نصرت علوی /زهرا رنگریز/فاطمه زینلی / سائمه آسکانی /یاسمین برنایون/مهرنور برنایون/ندا سرابندی/یاسمین ایرندگانی/امنه داودی/ سمیرا رودینی / آیلین میرمرادزهی / شمسه دامنی فرد /مریم باشنده/ مریم جعفری/عطیه نارویی/توران حمل زهیعلام موجودیت “صدای زنان بلوچستان”- “بلوچستانئے جنێنانی بْرمْش”
ضمیمه 2
صدای زنان بلوچستان
زنان بلوچ که ھمواره شانه به شانه مردان بلوچ در چالشھای زندگی اجتماعی و زیستگاهی شان در مبارزه بوده اند، نقشی قھرمانانه و تعیین کننده در شکلگیری جامعه وساختار اجتماعی ملت تاریخی بلوچ ایفا نموده اند.
در طول صد سال گذشته که سرزمین تاریخی بلوچستان بدلیل ھجوم استعمارگران جھانی و منطقه ای دچار دگرگونی ھای اجتماعی و تقسیمات جغرافیای سیاسی گشته است، رشد و توسعه اجتماعی آن نیز آسیب دیده است و در این میان زنان بلوچ با بیشترین رنجھا ی اجتماعی روبرو گشته اند . زنان بلوچستان درکنار ستم های متعدد ناشی از حاکمیت استبدادی و ارتجاعی استعمارگران حاکم بر جامعه بلوچستان، بدلیل تسلط فرھنگ مردسالار بر جامعه ی بلوچستان با آسیب ھای اجتماعی بسیارجدی روبرو بوده و در جایگاه شھروندان درجه سوم قرار گرفته اند۰
ما زنان بلوچستان راهی طولانی برای دسترسی به حقوق برابر با مردان بلوچستان در پیش داریم . در این موضوع هم شکی نداریم که زنان با مبارزه وتوانمند کردن خویش و ھمراھی مردان آگاه بلوچستان می توانند به برابرحقوقی جنسیتی دست یابند.
انسجام و سازماندهی دریک تشکل مؤثر برای برابرحقوقی جنسیتی براساس بنیاد منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، از ضروریات جامعه امروز بلوچستان است.
با درک چنین ضرورتی، ما گروهی اززنان بلوچ اخیرا با هم ارتباط گرفته و به تبادل افکار و نظر پرداختیم ، که نتیجه آن تدوین اساسنامه و منشور سازمان، تصویب آیین نامه های درونی و پیگیری فعالیت ها ی برنامه ریزی شده پیش روی مان میباشد۔
اسم سازمان “بلوچستانئے جنێنانی بْرمْش” (صدای زنان بلوچستان) انتخاب شد۰
بلوچستان ئے جنێنانی برَمْش (صدای زنان بلوچستان)
Voice of Balochistan Women (VBW)
مریم سردارزهی مسئول اول
حمیده شستان مسئول ارتباطات
فضیله رئیسی مسئول رسانه
مهرنوش شهبازی سخنگو
23 دی ماه 1400 برابر با 13 ژانویه
2022
[1] Noraiee, H. (2017). Contesting Secularism?: A case Study of Deobandi Women Madrasas in Iran. Advances in Social Sciences Research Journal, 4(15) 98-119.
https://www.researchgate.net/publication/323391837_Contesting_Secularism_A_case_Study_of_Deobandi_Women_Madrasas_in_Iran [accessed Jan 21 2022].
Noraiee, Hoshang. (2016). Deobandi Female Madrasas in South Asia. Available: (99+) (DOC) Deobandi Female Madrasas in South Asia | Hoshang Noraiee – Academia.edu