پیدایش دولت اسلامی: داعش و انقلاب جدید سنیان(1)نوشته Patrick Cockburn :
بررسی کتاب: هوشنگ نورائی
داعش با همراهی بعثیهای نقش بندی، انصار الاسلام که یک گروه کردی است و سپاه مجاهدین بعد از چهار روز درگیری موصل دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود درآورد. نیروهای ارتشی که دارای ۳۵۰۰۰۰ سرباز بود و از سال ۲۰۱۱ مبلغ 41.6 میلیارد دلار صرف آن شده بود بدون کمترین مقاومتی یونیفورم و تجهیزات خود را جا گذاشتند و برای نجات جانشان سرازیر جاده هائی شدند که به کردستان ختم میشد.
نویسنده این کتاب که یکی از خبرنگاران با تجربه روزنامه ایندپندنت در بریتانیا ست، داستان دست اولی از شرایط پیدایش و صعود خیره کننده دولت اسلامی عراق و سوریه که به اعلام خلافت انجامید، ارائه میکند. نویسنده توضیح میدهد با آنکه داعش فلوجه را در ۴۰ مایلی بغداد در ماه ژانویه تصرف کرده بود ولی ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴ تاریخ پر اهمیتی بود. اهییت این روز از این جهت بود که داعش با همراهی بعثیهای نقش بندی، انصار الاسلام که یک گروه کردی است و سپاه مجاهدین بعد از چهار روز درگیری موصل دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود درآورد. نیروهای ارتشی که دارای ۳۵۰۰۰۰ سرباز بود و از سال ۲۰۱۱ مبلغ 41.6 میلیارد دلار صرف آن شده بود بدون کمترین مقاومتی یونیفورم و تجهیزات خود را جا گذاشتند و برای نجات جانشان سرازیر جاده هائی شدند که به کردستان ختم میشد. طی دو هفته بخشهای شمالی و غربی عراق که تحت کنترل کردستان نبودند در دست داعش افتاد و در پایان همان ماه خلافت اسلامی اعلام شد و ابوبکر البغدادی رهبر داعش بعنوان خلیفه منصوب شد. نویسنده پیشرفت شگفت انگیز داعش در عراق را در سرکوبگری و تبعیض گسترده حکومت شیعه مالکی نسبت به سنیان و نیز فساد گسترده در نیروهای انتظامی حکومت مالکی میبیند. آنچه این کتاب را خواندنی میکند ارائه چنین دلائلی کلی که وسیعا مطرح شدهاند نیست بلکه در این است که به ارائه شواهد ی تکان دهنده در این زمینه پرداخته است. مالکی طی دوران حکومت تحت سلطه شیعیان بر عراق، مشاغل را بر اساس وابستگی حزبی، فامیلی وگروهی تقسیم کرد و سنیان را در عرصههای سیاسی و اقتصادی به حاشیه راند. اعتراضات صلح آمیز سنیان که در دسامبر ۲۰۱۲ شروع شده بود بشدت از طرف نیروهای امنیتی مالکی سرکوب میشد. برای مثال در آپریل ۲۰۱۳ با حمله نیروها ارتشی به یک اعتراض صلح آمیز در حویجه بیش از ۵۰ نفر کشته شدند. مالکی با این سیاستهایش سنیان را بسوی داعش هل میداد. همان گروههای سنی که قبلا با القاعده جنگیده بودند اکنون به داعش بر علیه مالکی پیوستند. یک سرباز شیعه در رابطه با تصرف موصل به نویسنده گفته بود که مردم معمولی دست به شورش زده بودند و وقتی به پایگاه آنها رسیده بودند فریاد میزدند «» ما شما را در شهرمان نمیخواهیم! شما فرزندان مالکی هستید! شما بچههای صیغهای هستید! شما صفوی هستید! شما سپاه ایراناید (ص ۱۶). فساد گسترده بویژه در میان نیروهای انتظامی و ارتش انگیزه برای جنگیدن و پای بندی به وظایف حرفهای را از میان برده بود. مشاغل بالای انتظامی بمثابه فرصت سرمایه گذاری خرید و فروش میشدند. از طریق شغل بالای ارتشی پول هنگفتی به جیب اشان میریخت. در موصل ۱۳۰۰ جنگجوی داعشی از نظر رقمی ۶۰۰۰۰ نیروی ارتشی و انتظامی را جارو کردند. مانند هر جای دیگر عراق تعداد واقعی نیروهای حاضر در خدمت یک سوم رقم بود چرا که بقیه با دادن نصف حقوق اشان به افسران بالا دست بطور دائم در مرخصی بودند. یک افسر عالیرتبه شغلش را با چند میلیون دلار میخرید و از بودجه تدارکات و بخشی از حقوق نیروهای غایب چندین برابر سود میکرد. از همین رو ۳ژنرال عالیرتبه بنامهای عبود قنبر، معاون رئیس ستاد، علی غیدان، فرمانده نیروی زمینی و مهدی غراوی فرمانده عملیات نینوا ۹ ژولای با هلیکوپتر به کردستان فرار کردند (ص ۱۵). همین طور گزارش شده بود که حد اقل ۷ وزیر و۴۲ نماینده مجلس همراه با خانوادههایشان به اردن پناه برده بودند (ص۱۹). البته فساد تنها به نیروهای امنیتی محدود نبود برای مثال تاجری خانهاش را روی لولههای نفت بنا کرده بود و با دریل لولهها نفت را میکشید و بفروش میرساند.
در چنین شرایطی که داعش بیرحمانه حمله میبرد و سر میبرید وحشت فراگیر شده بود. ییشرفتهای داعش حتی بغداد را به هراس انداخته بود. تهدید اربیل، پایتخت کردستان در ماه اوگوست به مسئلهای آنقدر جدی در آمده بود که موجب شد نیروهای هوائی آمریکا در سپتامبر وارد عمل شوند. در آنزمان مردم بدنبال اسلحه میگشتند و گروههای شبه نظامی شیعه همچون اصائب اهل حق که به مالکی و ایران نزدیک بودند وارد خیابانها شدند. چنین وضعیتی از فروپاشی نیروهای امنیتی دولتی حکایت میکرد. در عین حال حرکات بیرحمانه و فرقه گرایانه گروههای شبه نظامی شیعه که بین داعش و سنیها تفاوتی قائل نبودند، همانطور که داعش بین نیروهای امنیتی و شیعیان تفاوتی قال نبود، موجب وحشت و فرار سنیان حتی از بغداد شده بود. در چنین وضعیتی که تخاصمات فرقهای بیشتر میشد، سنیان امنیت خود را بیشتر با داعش میدیدند تا با نیروهای سرکوب حکومتی و شبه نظامیان شیعه. بین ایران و ایالات متحده برای مقابله با داعش نوعی اتحاد اعلام نشده بوجود آمده بود. آمریکائیان متحدان قابل اتکائی نداشتند. در حالی که مالکی را یکی از مسولان اساسی چنین وضعیتی در عراق میدیدند ولی مشکل با شرایط سوریه گره خورده بود. کمکهای مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی به هر کسی، به استثنای جبهه النصرت و القاعده، که با اسد میجنگید، عامل دیگریدر تقویت نیروهای رادیکال و حتی حمایت از جنگ فرقهای بین شیعه وسنی شده بود. بنا بگفته جو بایدن آمریکا نیروهای میانه روی که هم بر علیه اسد و هم داعش بجنگند سراغ نداشت. این روشن شد که نیروهای القاعده و جهادی افراطی نیروهای مسلط جنگی در سوریه بودند. نویسنده نقش وهابیان عربستان سعودی را در گسترش و تقویت رادیکالیسم، منجمله در سوریه و عراق، اساسی میبیند، هر چند عربستان سودی در داخل کشور خود با آنها مقابله میکند. او از دپارتمان سیاست خارجی پارلمان اروپا نقل میکند که عربسان سعودی پس از سالهای ۸۰ بمیزان ۱۰ میلیارد دلار خارج گسترش وهابیسم در جهان کرده است (ص ۱۰۰). قبلا هیلاری کلینتون هم از نقش مهم عربستان سعودی در گسترش رادیکالیسم سخن گفته بود. نویسنده از رئیس سابقام آی ۶ نقل میکند که گفته بود که سیاست عربستان سعودی در قبال جهادگران دو انگیزه تناقض آمیز دارد. ترس از عملیات آنها در داخل عربستان سعودی و تمایل شدید عربستان سعودی برای استفاده از آنها برای مقابله با شیعهها در خارج (۳۶). نویسنده معتقد است که در ۲۰۱۲ روشن بود که موقعیت اسد در سوریه محکم بود و از حمایت روسیه و ایران هم بر خوردار بود. با وجود این آمریکا و اروپا و متحدان منطقهای آنها یعنی عربستان سعودی، قطر، ترکیه، کویت و امارات متحده عربی شرایط را برای پیدایش داعش آماده کردند. ترکیه کردهای سکولار را حتی از داعش خطرناکتر تلقی کرده بود. همانطوری که دیده میشود دیدگاه این نویسنده در این مورد به دیدگاه روسیه و ایران نزدیک است. در حالیکه از نظر مخالفان اسد حمایت ایران و روسی از اسد موجب سرکوب اعتراضات صلح آمیز و نیروهای میانه رو و نیز کش دادن در گیریها شد واین وضع زمینه ساز رشد نیروهای رادیکال هم چون داعش و النصرت گشت. آنچه نویسنده خیلی کم به آن پرداخته است نقش جمهوری اسلامی ایران، بویژه پس از انقلاب ۱۹۷۹ و ایجاد حکومتی تئولوژیک، در ایجاد زمینه برای رقابت و کشمکش منطقهای بین ایران و عربستان سعودی از یک سو و استفاده سیاسی و فرقه گرایانه آنها از شیعه و سنی از سوی دیگر است. نویسنده وزن سنگین جمهوری اسلامی ایران را در فرمولبندی سیاستهای دینی و امنیتی عراق در دوران مالکی هم تقریبا نادیده گرفته است. نویسنده معتقد است که با شکست ناسیونا لیسم به مثابه ایدئولوژی مسلط دولتی امکان رقابت ناسیونالیم با نیروهای مذهبی و گروههای قومی برای ایجاد وفاداری از میان رفته است. شرایط بعد از سقوط صدام و بهارعربی سادگی این دیدگاه را بر ملا کرده است که سقوط دیکتاتوریها براحتی دموکراسی و رفاه میآورد. اکنون عراق در موقعیتی است که حفظ وحدت آن مشکل شده اما با فرو پاشی و تقسیم آن بین کردها، سنیان و شیعیان در گیریهای خونین هم پایان نخواهد یافت.
* دکتر هوشنگ نورائی (ایوب حسن بر) مقیم انگلستان است و در حال حاضر بعنوان یک محقق مستقل کار میکند. قبل از این در دانشگاههای وست مینستر، لندن متروپولیتن، سواس و واریک تدریس و تحقیق کرده است.
Book Review (in Farsi): By Hoshang Noraiee
Email: hnoraiee@gmail. Com
https://www.tribunezamaneh.com/archives/84284
پینوشت:
1) Patrick Cockburn (2014). The Rise of Islamic State: ISIS and the New Sunni Revolution. London, New York: Verso. PP:xx+172