اسلام گرائی در خاورمیانه و تحولات اخیر از ایران تا مصر

20 ا.حسین بر(هوشنگ نورائی)11

اسلامگرائی وتحولات خاور میانه: اسلامگرائی از ایران تا مصر

تحولات تکان دهنده ای که تقریبآ تمام خاورمیانه را فرا گرفته است جه از جانب اسلامیست ها و بنیادگرایان مذهبی و جه از جانب سکیولارهاو طرفداران آزدیهای مدنی با دقت دنبال میشود. این تحولات که از تونس شروع شد ومصر مهمترین کشور جهان عرب را فراگرفت به لیبی، یمن، بحرین، سو ریه، مراکش، اردن،عمان و حتی عراق و عربستان سعودی و تا حدودی ایران هم سرایت کرد و اکنونی سخن از تاثیر آن در افغانستان، کردستان و حتی چین می رود. جنبش گسترده و از جهاتی مشابه آن هم در سال 2009 در ایران شروع شد که مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را بشدت خدشه دارساخت. فساد و استبداد وخودسری قدرت سیاسی در این کشورها   هدف مشترک همه جنبش های توده ای در این کشورها بوده است هر چند نابسامانی اقتصادی بویژه مشکل بیکاری هم در اغلب این کشورها ولی نه درهمه آنها عامل موثری بوده است. این جنبشها هنوز ادامه دارند و مشکل است بتوان بطور قطعی نتیجه سیاسی آنها را ارزیابی کرد[i]. این سوال بطور جدی مطرح است که آیا در این کشورها و بویژه مصر اسلام گرایان در موقعیتی هستند که قدرت سیاسی را در انحصار خویش در آورند ودست به ایجاد دولت های اسلامی تئوکراتیک بزنند؟   دراین مقاله سعی می شود بطور کلی و مختصر نگرش اسلامگرایان و بنیاد گرایان اسلامی در خاور میانه بررسی شود. ارزیابی ایدئولوژیکی این نیروها می تواند تا حدودی درک از سیر تحولات کنونی را آسان تر کند.

گروهبندی کلی اولیور روی اسلام شناس فرانسوی که نیروهای فعال اسلام سیاسی را به بنیادگرا-نوبنیاد گرا و اسلامگرا (اسلامیست) تقسیم ی کند بما کمک می کند که تفاوتها و شباهت های بین نیروهای سیاسی اسلامی را بهتر توضیح بدهیم. با استفاده از این گروهبندی سعی خواهم کرد جنبشهای کنونی اسلام سیاسی راتوضیح بدهم[ii].

اسلامگرایی جنبشی است که کاملا با اهداف سیاسی ایجاد شده است. درکی پان اسلامیستی دارد و به جدائی اسلام ازحکومت معتقد نیست. این جنبش ریشه ای نیرومند در تحولات مدرن دارد و درجهت تعریف و توجیه هویت ایدؤلوژکی و سیاسی خود به تفسیر و تعبیر اسلام می پردازد. نسبت به آموزش زنان و وارد شدن آنها در بازارکار با حفظ نوعی ملزومات اسلامی-شرعی مخالفتی ندارد.در واقع برای آنان تنها آنچیزی در اسلام مقدس شمرده می شود که سیاست و بطور دقیقتر تشکیل دولت ودستیابی به قدرت راتوجیه کند. اما بنیادگرایان که هم مقلدند و هم غیر مقلد بر روی سنتها تاکید دارند. در حالیکه برای مقلدان سنی چهار شاخه فقهی منبع اساسی اند ولی برای غیر مقلدان قرآن و یا قرآن و حدیث منابع معتبر و اصلی برای توجیه حرکات ورفتار اسلامی تلقی می شود. سنت گرایان در تاریخ اسلامی عمدتا محافظه کار و تمایلی به دخالت در سیاست نداشته اند هر چند اکنون بسیار از آنها د رقابت با اسلامست ها وارد سیاست شده اند و از آنها اغلب بعنوان نو بنیادگرا سخن می رود ولی توجه آنها به تشکیل دولت در سرزمینی معین چندان روشن نیست و یا با برنامه ای جامع و متمرکز همراه نیست. آنها اغلب نسبت به آموزش زنان و ورود آنها به بازار کار دشمنی می ورزند و در جهت کنترل ارزش های فرهنگی زندگی بسیار سخت گیرند .

پایگاهای اجتماعی جنبشهای اسلامیستی بر خلاف بنیادگرایان و نو بنیادگرایان در میان قشرهای تحصیلکرده مدرن شهری است.آنها در میان دانشجویان، کارکنان دستگاهها بروکراسی، معلمان، مهندسین، پزشکان و وکلا نفوذ داشته اند. البته نفوذ خمینیسم در میان طلاب مدار س دینی (حوزه های علمیه) و قشرهای سنتی هم گسترده بود.

اسلامگرایان عمدتا غیرمقلدند و طیف بسیار متنوعی راتشکیل می دهند که سه طیف عمده آنها عبارتند از اخوان المسلمین[iii] و جماعت اسلامی[iv] در میان سنی ها و خمینیسم در میان شیعه ها. در حالیکه اخوان المسلمین وخمینیسم نقش گسترده ای در سیاسی کردن اسلام درخاورمیانه داشته اند جماعت اسلامی عمدتا در شبه قاره هند فعال بوده است. این گرایشهای عمده در شکل گیری مبانی ایدؤلوژیکی گروهها و احزاب فعال اسلامیستی درسراسر جهان نقش بسیار موثر و گسترده ای داشته اند. بمثابه طیف های گسترده آنها شامل گروههای رادیکال و افراطی و نیز گروههای میانه رو و انعطاف پذیر بوده اند. برای مثال گروههایی که از اخوان المسلمین تاثیر پذیر فته اند شامل حماس و جهاد و گروههای دیگری تحت نام اخوان المسلمین در اغلب کشورهای عربی و بویژه مصر و حتی از جهاتی الظواهری و اسامه بن لادن و عبدالله عزام یک از رهبران فلسطینی الاصل اخوان المسلمین اردن وبنیانگزار “مکتب خدمات”  را می توان نام برد. البته الظواهری و اسامه بن لادن و کلا شبکه القاعده از نقطه نظر برخورد به تشکیل دولت به نو بنیاد گرایان نزدیکند. حتی گروههای از مجا هدین افغانستان بویژه جمعیت اسلامی ربانی و احمد شاه مسعود نیز از اخوان المسلمین تاثیر گرفته بودند و حزب اسلامی حکمتیار هم از جماعت اسلامی در پاکستان.

خمینیسم برای گروههای شیعی اثناعشری بویژه گروههای اسلامیست الدعوه و مجلس اعلای اسلامی عراق در عراق و جنبش امل و حزب الله در لبنان و نیز بعضی از گروههای هزاره افغانستان بویژه حرکت اسلامی افغانستان منبع الهام ایدئولوژیکی بوده است. با آنکه علی شریعتی و باقر صدر از مهمترین نظریه پردازان اسلامیسم شیعه هستند ولی دیدگاهها و شخصیت خمینی آنها را کاملا به حاشیه رانده است. تز ولایت فقیه خمینی با آنکه یک نو آوری بشمار می رود ولی با دید اسلامیستهای دیگر که به نقش مستقیم علما بی توجه بوده و یا به آن اعتقاد نداشتند فاصله فاحشی دارد.

اسلامیستها ی سنی بویژه گروهای وابسته به اخوان المسلمین و همین طور جماعت اسلامی بر خلاف بنیادگرایان و نو بنیاد گرایان سنی دارای تمایلات ضد شیعی نیستنتد و این نگرش را هم نسبت به سنیان در میان اسلامیستها شیعه نیز دید. خمینی ، سید قطب و مودودی در ضدیت با ناسیونالیزم و سکیولاریسم نگرش یکسانی داشتند و به شدت ناسیولیزم را بمثابه مساله ای ضداسلامی و حتی دولت ملت سکیولار را بمثابه نوعی توطئه غربی رد می کردند. شاید از همین جهت بود که گروههای اسلامیست سنی از انقلاب ایران وشخصیت خمینی تمجید کردند و اخوان المسمین حتی در جنگ ایران و عراق جانب خمینی را گرفت.

در شرایط کنونی می توان دید که بجز جماعت اسلامی که تا حدودی تجانس سیاسی ایدئولوژیکی خود را حفظ کرده است گروههای وابسته به اسلامیسم خمینی و اخوان المسلمین تا حدی تجزیه و بسمت های متفاوتی رفته اند. درافغانستان ربانی و یاران احمد شاه مسعود بسوی لیبرالیسم غربی رفته و با آمرکا متحده شده اند و با همان گروههایی می جنگند که زمانی متحد سیاسی و ایدئولوژیکی آنها بودند مانند حکمتیار و حتی گروههای وابسته به القاعده که بعدا شکل گرفت. در کشورهای عربی حماس که شاید یک از منسجم ترین سازمانهای طیف اخوان المسلمین باشد بیشتر نماینده ناسیونالیزم فرهنگی-مذهبی بخشی از فسطینی هاست. در اردن(جبهه عمل اسلامی) سالهاست در حالت دوستی و قهر با سلطنت بوده است ودر سوریه هم ناسیونالیسم سنی را نمایندگی میکند تاهمزمان اتحاد ایران شیعه وسوریه علوی را در سرکوب خویش محکوم کند.تجربه اسلامیست های الجزایر(اف آی اس با شاخه های نظامی اش)، سودان (جبهه ملی اسلامی که حسن الترابی یکی ازرهبرانش بود) نشان می دهد که همه آنها در شرایط فشار و سرکوب حکومتهای دیکتاتوری سخن از انتخابات آزاد و عادلانه کرده اند ولی وقتی به قدرت رسیده اند اسلامیزه کردن جامعه را با ابزارهای سرکوب در دستور قرار داده اند که در جوامع چند فرهنگی وچند مذهبی مانند سودان به نتایج ناگواری منجر شده است . جائی هم که ارتباطشان با حکومت بخشونت کشیده است مانند تونس(گرایش اسلامی ام تی آی) و مصر آنها بسرعت چهره خشنی ازاسلامیزه کردن نشان داده اند. اکنون  جالب است که راشد غنوشی یک از پر نفوذترین رهبران اسلامیست های تونس (حزب نهضت) هم اعلام کرد که او نه خمینی است و نه اسامه بن لادن بلکه به اسلامیست های ترکیه که عضو ناتو و متحد آمریکا و همن طور اسرائیل اند نزدیکتر است[v]. البته اظهارات غنوشی موردتردید حامیان حقوق زنان قرار گرفته است. اینها نشان می دهد که بسیاری از نیروهای اسلام گرا که وارد پروسه دولت سازی می شوند مایلند بسوی مشارکت در روابط قانونی بین المللی حرکت کنند.

اسلامگرایی رادیکال خمینی هم بشدت بسوی تجزیه رفته است. گروههای از هزاره های افغنسان به متحد ین آمریکا پیوسته اند. در عراق هم احزاب اسلامیست برای حفظ حاکمیت خود بسوی آمریکا رفته اند و بنحوی با ارز شهای لیبرالی مدارا کرده اند و حتی گاه خود را متحد ناسیونالیزم عربی بر علیه ناسیونالیزم ایرانی معرفی کرده اند. در خود ایران هم خمینیسم بشدت دچار اختلاف وتشتت شده است. اسلامیستهایی که حداقل تا زمانی که خمینی زنده بود وحدت خود را حفظ کرده بودند اکنون راهها متفاوتی را بر گزیده اند. از یکسو جنبش سبز که موردحمایت خاتمی، موسوی، کروبی و تشکل های نزدیک به آنهاهمچون جبهه مشارکت،حزب اعتمادملی و همین طور مجاهدین انقلاب اسلامی است خواهان رفرم وسیع اند که در آن آزادیهای مدنی برسمیت شناخته شود و نزدیکی با غرب و بویژه آمریکا بهبود یابد از سوی دیگر گروههای بشدت نامتنجانس سنتی، بنیادگرا و اسلامیستهای رادیکال اند که زیر چتر آیت الله خامنه ای ولی فقیه و حمایت سپاه پاسداران جمع شده اند. البته از درون این طیف هم یک گرایش ناسیونال اسلامیستی تحت عنوان “مکتب ایرانی” برهبری اسفندیار مشائی و تایید احمدی نژاد در حال شکل گیری است که بالقوه می تواند بشدت تشنج آفرین باشد. احتمالا تحولات جاری در خاورمیانه رژیم خامنه ای-احمدی نژاد را، علیرغم همه لفاظی هایش در حمایت از بعضی ازاین جنبش ها، وارد بحرانی ترین دوران حاکمیت خود خواهد کرد و موقیعت اسلامیستهای اصلاح طلب را احتمالا تقویت خواهد کرد.

مهمترین تحول در میان اسلامگرایان سنی در ترکیه رخ داد است. جنبش های اسلامگرای رادیکال با تحول اسلامیستهای (اک پ) ترکیه برهبری طیب اردوغان که در چارچوب قانون اساسی سکیولار تشکیل حکومت را پذیرفته اند بشدت دچار فشارند و تاثیر این پروسه احتمالا بخش قابل ملاحظه ای از اسلامیست ها را بسوی سیاستهای میانه رو انه خواهد کشاند. ترکیه که نیرومندترین کشور اسلامی است هم خود را اسلامی میداند هم دموکرات و هم با آمریکا و غرب رابطه دوستانه دارد و هم با اسراییل. هم عضو ناتو است و هم رابطه ای نزدیک با کشور های اسلامی دارد و این الگوئی است که بنیادگرایان ونوبنیادگرایان آن را بشدت مورد انتقاد قرار می دهند.

البته شدت و نوع سمت گیری اسلامیستها به شرایطی اقتصادی و سیاسی گوناگونی بستگی دارد . تحولات سر یع و ناامنی اقتصاد و سیاسی همواره شرایط مناسبی برای گروههای رادیکال اسلامیستی و بنیادگرامهیا می کند تا با تاکید بر حقیقت مطلق خود نوعی احساس امنیت ایجاد کنند . اما با ملایم شدن سیاستهای بخشهایی از اسلامیستها موقعیت بنیادگریان ونو بنیادگرایان منجمله گروههای سلفی ، وهابی و نیز دیوبندی (دیوبندیها و اهل حدیثی ها عمدتا درشبه قاره هند اند و طالبان هم در افغانستان) که ضد شیعه اند ونسبت به اسلامیستها بسیاربد بین اند[vi] ممکن است تقویت شود (حداقل برای یک دوره). در ایران بنیادگرایان ونو بنیادگرایان در درون حاکمیت موقعیت انحصاری تر پیدا کرده اند و این مسئله موجب اصطکاک بیشتر با گرایشها مذهبی دیگر از جمله صوفیان و سنی ها در ایران شده است. این وضعیت حتی صدای اسلامیست های سنی مانند شیخ یوسف قرضاوی را که رابطه خوبی با اسلامیستهای شیعه ایران داشتند در آورده است.

در شرایط کنونی میزان نفوذ اخوان المسلمین را در مصر نمی توان بدرستی حدس زد ولی نمی توان نفوذ آنها رادست کم گرفت. سوال اساسی این است که آیا اخوان المسلمین در موقعیتی هستند که بتوانند یک حکومت رادیکال اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران بر سر کار بیاورند؟ هرچند اخوان المسلمین از نظر پشتوانه تئوریک و فرهنگی بمراتب از خمینیسم در سال 1979 نیرومندتراست ولی آنها به دسته های متفاوتی تقسیم شده اند و دارای رهبری نیرومند وکریسماتیک هم نیستند[vii]. اسلامیستهای اخوان المسلمینن در حال حاضر خود را صریحا از ایران اسلامی جدا می کنند. برای مثال ناگه ابراهیم   رهبر جماعت الاسلامیه که در پشت خشونتهای بیرحمانه سالهای 80 و 90 و نیز ترور انورسادات بود می گوید “آنموقع جوان بودیم و دست به کارهای افراطی می زدیم ولی اکنون ما افراد مسنی هستیم که زندان ما راعاقلتر کرده است”[viii]. ممکن است این سخنان صرفا تاکتیکی باشد آنطور که قبلا در موارد زیادی دیده شده است ولی اکنون با توجه به تجربیات موجود طیف اخوان المسلمین احتمالا قادر نخواهد بود انسجام لازم را برای ایجاد یک حکومت اسلامی رادیکال بدست آورد. با آنکه بعضی از گروهای این طیف مانند منشعبین حزب الوسط و اخوان المسلمن جوان به سوی ا ک پ رفته اند ولی پاسخ این سوال که آیا دیگر گروههای اخوان المسلمین هم مانند غنوشی همفکرتونسی ویا دیگر هم گروهیان خود در مصر اسلامگرایی خود را در جهت اسلامگرایی ترکی خواهند برد ویا تحت فشار بغرنج ترین تصمیم های دوران حیات خویش راههای متفاوتی را خواهند رفت، هنوز ناروشن است. شاید بخش مهمی ازاسلامیستها متوجه شده اند که آنها آلترناتیوئی برای ساختارهای مدرن ندارند. “با وجود تمام ادبیات مذهبی که به مسئله قدرت دولتی اختصاص دارد، هیچ جنبش اسلامیی قادر نبود است دست به ایجاد یک آلترناتیو رضات بخش بزند که جای ساختارهای سیاسی اجرائی موجود که از بروکراسی، دستگاه قضائی و پارلمان و احزاب تشکیل می شود را بگیرد”.[ix]

بغرنج ترین تصمیم اسلامیست های خاورمیانه و بطور اخص مصر در رابطه با قرار داد صلح با اسرائیل خواهد بود که آیا روی آن صحه بگذارند و یا آن را رد کنند. البته بد ترین سناریو آن خواهد بود که بخشهای اساسی اخوان المسلمین مصر بمثابه یک جریان نیرومند در موقعیتی باشند که یک دولت رادیکال اسلامی تشکیل بدهد و قرارداد مصالحه با اسرائیل را ملغی سازد. در آنصورت مورد استقبال جمهوری اسلامی ایران وهمه بنیادگرایان و اسلامیست های رادیکال بویژه حماس، حزب الله و القاعده و اسلامیستها و بنیاد گرایان پاکستان و طالبان قرار خواهد گرفت. اما در آن شرایط که خصومت شدید غرب و اسراییل را بر خواهد انگیخت   آیا ارتش که خودرا پاسدار این نوع قررداد میداند سکوت خواهد کرد و یا در مصر هم وقایع خونین الجزایر در سالهای1990 و درگیرهای خونین بین حماس وفتح در سال 2006 تکرار خواهد شد؟

 

 

 

 

 

[i] در کشورهائی که از قبل دولتها ضعیف بوده اند و یا در آنها گروههای قابل ملاحظه قومی ومذهبی ناراضی وجود دارد شرایط ممکن است بسیار پیچیده بشود چونکه منافع کشورهای رقیب در آنجا اصطکاک شدیدتری پیدا می کند. یمن و بحرین را می توان در زمره این کشورها دید.

[ii] Roy, O. (2002) ‘Islamic Radicalism in Afghanistan and Pakistan’, UNHCR: Emergency and Security service, Writenet paper No 06/2001

Roy, O. Neo-Fundamentalism. http://essays.ssrc.org/sept11/essays/roy.htm. Access on line 25/03/2011

[iii] حسن البنا این حزب را در سال 1928 بنیانگزاری کرد و سید قطب یکی دیگراز رهبران و ایدئولوگها شناخته شده این طیف است که در سال 1966 اعدام شد ولی همچنان منبع الهام رادیکالهای اخوان المسلمین ماند .

[iv] مولانا ابوالعلا مودودی از بنانگزان و رهبران شناخته شده این طیف بوده است.

[v] به بی بی سی فارسی مراجعه شود. http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/01/110130_l31_tunisia_rached.shtml

Accessed 30/3/2011.

[vi] کمکش فرقه ای نوبنیاد گرایان با اسلامیستها تقریبا همهجا وجوددارد برای مثال سلفیهای غزه برهبری شیخ ابو ولید المقداسی که اکنون در زندان حماس است بر علیه حماس دست به حمله و عملیات گروگان گیری می زنند. مقاله بی بی سی را ببینید.

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/04/110414_u03_italian_activist_killed.shtml

Accessed 15/04/2011.

[vii] Asef Bayat همینطور نگاه کنید به مقاله

Egypt and Post-Islamist Middle east

http://www.jadaliyya.com/pages/index/603/egypt-and-the-post-islamist-middle-east-

 

[viii] Egypt Islamists See Chance in Democracy

http://www.onislam.net/english/news/middle-east/451701-egypt-islamists-see-chance-in-democracy.html

Accessed on 11/04/2011

 

[ix] راجر آوئن 2002 ص 174

Owen, R (2000). State , Power and Politics in the Making of the Modern Middle East.London and New York: Rotledge.

Share

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *